«فتحعلی شاه قاجار»
قاجاریه ای که در ایران به سلطنت رسید از دسته بودند که در استرآباد در اطراف رود اترک جای گرفته بودند. از این دسته هم آن ها که در قسمت بالای رود اترک بودند «دیو خاری باش» و آن هایی که در قسمت پایین بودند «اشاقه باش» خوانده می شدند سلسله پادشاهان قاجاریه از بین طوایف یو خاری باش بر خاسته بودند. اولین سر کرده معروفی که از بین آن ها بلند شد همان فتحعلی خان قاجار بود.[1]
سلطنت فتحعلی شاه نسبتاً طولانی بود و نزدیک 38 سال طول کشید با روی کار آمدن او ایران تقریباً وحدت سابق خودش را به دست آورد. فتحعلی شاه آدم مغرور و سبک سر و متهوری بود، اما تدبیر و درایت لازم را نداشت[2].
در دوره فتحعلی شاه، نخسین کسی که به صورت مفبوط و به طور جدی و اصولی بحث ولایت فقیه را مطرح کرد و به استناد نوزده حدیث و پاره ای آیات و اخبار، صریحاً در غیبت امام، حق حکومت و کشور دارای را از آن فقیه عادل دانست، ملا احمد نراقی بود.البته فقعهای دیگری هم در این دوره در چنین برداشتی با او هم راه بوده اند، اما چهره شاخص این فقعها در طرح این بحث، همین نراقی بوده است.[3]
تاریخ نیمه اول قرن 13 هجری از جهاتی چند بخشی از مهمترین قسمت های تاریخ است، زیرا در این 50 ساله وقایع و حوادثی بزرگ در اروپا روی داد که اثرات آن حوادث مهم مانند انقلاب کبیر فرانسه و جعانداری ناپلئون کبیر و لشگر کشی ها و فتوحات او بی نصیب ماند.

سیاست خارجی ناپلئون اول و عشق او به غلبه بر انگلستان، خواه ناخواه دربار فرانسه و ایران را به هم نزدیک ساخت و نزدیکی این دو به یکدیگر انگلستان را به عرصه کشمکش سیاسی در ایران و آسیای غربی کشانید. از طرف دیگر شدید ترین و طولانی ترین محاربات خارجی ایران بین این کشور و کشور استعمار طلب روسیه تزادی در این عصر آغاز شد. مسئله هم دستی انگلیس و روسیه در مقابل فتوحات ناپلئون، دولت انگلستان را به مداخله و میانجی گری در محاربات ایران و روسیه مجبور نمود و از آن میان زیان هایی جبران نا پذیر به کشور ما وارد آمد.
مسئله جنگ های ایران و روسیه و توجه شدید دربار های فرانسه و انگلیس به ایران و رقابت شدید آن دو با یک دیگر، برای جلب موافقت شاه و درباریان قاجار، وضعیت سیاسی مبهم و غیر قابل تفکیکی در ایران ایجاد نمود، که درباریان قاجار را از هر جهت به ارتکاب خطاهای مهم سیاسی وا داشت.
بعضی از درباریان قاجار که تازه با این قبیل مسائل خارجی رو به رو شده بودند، با نخوت و غروری که ناشی از فکر کوتاه ایشان بود در برابر دیپلماسی ماهرانه انگلیس و وعده های پوچ ناپلئون کبیر، که نقشه حمله به هندوستان را از راه ایران طرح کرده بود، روی موافق نشان دادند و بر اثر اطلاعی ایشان از سیاست خارجی دول ذینفع و مقاصد آنان منافع کشور را از دست دادند و زمانی به ضبط سیاسی خود پی بردند که دول فرانسه و انگلستان با آن همه ابراز هم دردی با ایران در موقعیتی بسیار باریک و سخت از دوست صمیمی و متحد خود ایران کناره گرفتند و او را در برابر تهاجمات روسیه تزاری تنها گذاشتند.
در داخل ایران برای استحکام دولتی که اساس آن را آقا محمد خان با جنگ و ستیز و اعمال سیاست خشن و ناهنجار خود بر قرار کرده بود، شاه و درباریان به زد و خوردهایی با مدعیان سلطنت پرداختند و در همان بد و جلوس فتحعلی شاه بعضی از سران سپاه آقا محمد خان و بنی اعمام و خویشاوندان خود او به مخالفت با شاه جدید بر خاستند و شاید اگر جنگ ایران و روس آغاز نشده بود، تا بر اثر مواجعه با خطرات بزرگ حس هم دردی و معین دوستی ایرانیان بیدار شود، استقرار سلطنت فتحعلی شاه امکان پذیر نمی شد.
چنان چه در پایان سلطنت وی، همین که محاربات ایران و روسیه به عقد معاهرات شوم زیان آوری پایان یافت، گردن کشان و سر دارانی که در جبهه جنگ بودند سلاح از دست ندادند و مجدداً طغیان هایی علیه فتحعلی شاه در ایران بروز کرد و به نیروی کوشش و پایداری عباس میرزا فرزند او خاموش گردید.
وقایع مهم سلطنت فتحعلی شاه همان حوادث و آثاری است که مستقیماً یا با واسطه با سیاست خارجی ایران و تماس آن با سیاست جهانی آن عصر ارتباط دارد گذشته از وقایع فوق الذکر و حوادثی که نتیجه آن وقایع بوده است در داخل ایران واقعه مهمی جز زد و خورد های فتحعلی شاه با مدعیان سلطنت روی نداده بود.

از این حوادث مهمتر از همه موضوع لشگر کشی های مختلف فتحعلی شاه و فرزندان او به مرزهای شمال شرقی ایران است. مسئله تسخیر خراسان، با موقعیت سیاسی خاصی که آن ناحیه به واسطه مجاورت با افغانستان و ترکستان داشت، در دروران پادشاهی فتحعلی شاه یکی از مسائل مهم سیاست داخلی او بود.
آقا محمد خان بعد از آن که حکومت شاهرخ خان افشار را در خراسان بر انداخت هنگامی که می خواست با ایجاد تشکلات جدید اشغال نظامی خود را به استقرار حکومت و سلطنت قاجار در آن ناحیه تبدیل نماید، حمله سپاه روس به خاک قفقازیه مانع انجام مقصود گردید و بر اثر مراجعت او به تهران، خراسان فقط در حال اشغال نظامی باقی ماند و حکام قدیمی که هنوز به خاندان افشار و حکومت ضعیف شاهرخ علاقه مند بودند در انتظار حوادث جدیدی که حرکت آقا محمد خان به قفقازیه ایجاب می کرد نشستند.
زمانشاه پادشاه درانی افغانستان برای آن که در برابر نفوذ و قدرت سلطنت قاجار در ایران موقع خود را در هرات مستحکم سازد و در صورت لزوم بعانه ای برای حمله به خراسان داشته باشد، نادر میرزا فرزند شاهرخ را که از مشهد گریخته بود پناه داده و چون خبر قتل آقا محمد خان منتشر شد و حکام خراسان رویه استقلال طلبی را از نو گرفتند، و چون سپاهی به کمک نادر میرزا مامور و او را روانه مشهد نمود.
نادر میرزا بر مشهد دست یافت و برخی از حکام خراسان را با خود موافق ساخت و این پیشامد، لشگر کشی به خراسان را از طرف فتحعلی شاه ایجاب نمود ولی او در آن وقت گرفتار کشمکش با صادق خان شقاقی و در حوالی قزوین و سلطانیه بود و چون از کار او فراغت یافت، به خراسان لشگر کشید.
سه دسته سپاه به سرداری فتحعلی شاه و صادق خان شقاقی و محمد ولی خان قاجار از معابر متعدد شمال و مرکز خراسان به مشهد حمله بردند. نادر میرزا تاب مقاومت نیاورد و تسلیم شد و حکام محلی خراسان نیز چون غلبه را با سپاه قاجار دیدند سر به فرمان نهادند.
این لشگر کشی به خود سری حکام خراسان خاتمه بخشید، ولی هنوز زمانشاه در هرات دم از استقلال می زد و حکام محلی بلخ و بخارا تعهدات خود را نسبت به فرمان برداری از حکومت مرکزی ایران فراموش کرده بودند. محمود پسر تیمور شاه درانی، که از جانب برادر خویش زملنشاه بر هرات حکومت داشت، مقارن وفات آقا محمد خان دم از استقلال زد و زمانشاه به وسیله یکی از سرداران خود او را از هرات بیرون راند.
وی با فرزند خویش کامران از راه یشان و اصفهان و کاشان عازم تهران گردید و در رمضان سال 1212 هجری وارد پایتخت شد و بعد از یک ماه توقف، فتحعلی شاه او را به کاشان فرستاد و سال بعد بر حسب تقاضای محمود او را به حکومت هرات منصوب و بعضی از سران سپاه و امرای خراسان را به کمک وی مامور کرد.
محمود مدتی در حوالی هرات و قصبه فراه با قیصر میرزا پسر زمانشاه در کشمکش بود، عاقبت سپاه افغانی وی را رها کردند و محمود بار دیگر از راه خراسان به یزد آمد و از فتحعلی شاه استمداد نمود و به سعی و کوشش سر داران خراسان در سال 1216 هجری در هرات به حکومت منصوب شد و تا سال 1281 از طرف فتحعلی شاه بر آن شهر حکومت کرد.[4]
در اوایل پادشاهی فتحعلی شاه، برادر وی حسین قلی خان و محمود خان زند سر به طغیان بر داشته و فتحعلی شاه مجبور شد شخصا به دفع امرای سر کش اقدام کند.

قیام محمد خان پسر زکیخان زند و در جنوب ایران و غلبه او بر اصفهان آخرین جلوه قدرت زندیه بود. وی پس از کشته شدن آقا محمد خان از بصره به فارس آمد و به کمک نجف خان زند که دلیری بی باک بود، سپاهی از افغان ها و قبایل لر گرد آورد و بر اصفهان مستولی شد ولی سردار او رستم خان زند در حوالی اصفهان از سپاه قاجار شکست خورد و گریخت.
محمد خان در اصفهان محصور گردید و به زحمت از آن شهر گریخت و بار دیگر در حدود بروجرد قوایی از طوایف لُر فراهم آورد و با عده ای معدود در برابر حملات شدید 15 هزار سپاه قاجار مقاومت ورزید و عاقبت در موقعی که از معرکه روی بر تافته بود و عزم بصره داشت در دزفول به دست حاکم آن شهر اسیر و امر فتحعلی شاه نابینا و روانه تهران گردید.
حسین قلی خان که طبعی سر کش و ستیزه جو داشت، ابتدا از طرف فتحعلی شاه به حکومت کاشان منصوب شد و اندکی بعد به فرمان روایی ایالات جنوبی ایران مامور گردید ولی در فارس سر به طغیان بر داشت و وزیر خود میرزا خان نصراله علی آبادی را که از جانب فتحعلی شاه به وزارت او منصوب شده بود، با دو تن از امرای فارس نا بینا کرد.[5] مدت 5 سال از دوره سلطنت فتحعلی شاه را می توان دوره کشمکش های داخلی و دوره نضبح و قوام سلطنت قاجار دانست.
در این مدت علاوه بر طغیان های شدیدی که از طرف سرداران قدیمی آقا محمد خان و منسوبین قاجاریه علیه بروز نمود، بیشتر حکام محلی آذربایجان و از همه مهمتر امرای دبنلی در خوی و ماکو اسباب سرگرمی سرداران فتحعلی شاه را فراهم می کردند و در تمام این فتحعلی شاه در آذربایجان و خراسان و سرداران او در فارس و ولایات غربی ایران به قلع و قمع سر کشان اشتغال داشتند و سرانجام بقایای دو دولت افشاریه و زندیه به دست این پاشاه مضمحل و منقرض گردید.[6]
منبع تصاویر: www.wikipedia.org
نوشته شده در 27 شهریور 1400