مدیریت از منظر پیامبر اکرم

«مدیریت از منظر پیامبر اکرم»

مقدمه

«اللهم صل علی سیدنا و نبینا محمد و آله ما اختلف الملوان و تعاقب العصران و کر الجدیدان و استقبل الفرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل بیته منی التحیه و السلام»

صلوات و درود بر جان پاک رسول اکرم و خاندان پاکش
که به بعد معنوی انسان اهمیت می داد
رسولی که انسان را از جهالت و ظلمت نجات داد
رسولی که آخرت جاوید را به دنیای فانی ترجیح داد
رسولی که تائید کننده ملائک و پروردگارش بود
مدیر واقعی که دلها را طی قرون متمادی اداره کرد و اداره خواهد کرد.

مدیریت از نظر رسول اکرم (ص)

     امروز بعضی مدیریت را تنها سابقه، تخصص و موفقیت را داشتن امکانات و نیروها و اطاعت مردم را از طریق تهدید تا تطمیع می دانند.

     اما سیره پیامبر در مدیریت، اخلاق، نرمی، دوری ازدرشت خوئی، مداحی و تکلف و امتیاز خواهی بود. پیامبر عزیز با اینکه با برده می نشست، گوسفند می دوشید، با فقـــرا هم غذا می شد، بر الاغ سوار می شد و همین که سخن می گفت چنان جذب عظمت او می شدند که سرهای آنها تکان نمی خورد، گویا روی سرهایشان پرنده ای نشسته که اگر تکان بخورند این پرنده می پرد.

     این نوع عزت الهی که در اثر تقوی حاصل می شود با عزت هایی که ما از راه بودجه و امکانات بدست می آوریم تفاوت زیادی دارد. قرآن (در سوره مریم آیه 96) می فرماید: محبوبیت پرستی را خداوند در سایه ایمان و عمل صالح به افراد می دهد نه چیز دیگری.

و همچنین رسول خدا می فرماید: هر کسی از خدا بترسد خدا همه چیز را از او بترساند و هر کس از خدا نترسد خدا او را از هر چیزی بترساند. در مدیریت اسلامی عزت در اطاعت الهی و ذلت در ماهیت الهی است.

     امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: هر کس خودش را پیشوای مردم قرار دهد باید قبل از دیگران به تعلیم خویش بپردازد و قبل از بیان با عمل و سیره خود مردم را ارشاد کند.

     خداوند در سوره آل عمران در زمینه نرم خوئی رسول خدا سخن می فرماید: اگر تند خو و سخت دل بودن مردم از اطرافت پراکنده می شدند، در جایی آیه رسول خدا را اسوء حسنه معرفی می کند.

     در سوره توبه 128 فرمودند که: پیامبر در غم شما شریک است، رنج های شما بر او سخت است، بر هدایت شما اصرار دارد و نسبت به اهل ایمان رئوف و مهربان است.

     پیامبر نسبت به انسانها تا آنجایی نگران بودند که پروردگار وحی فرمودند که رساندن پیام ما کافی  می باشد.

     در فتح مکه پیامبر اعظم همه مخالفان خود را بخشید و فرمودند: «من هم مثل برادرم یوسف می گویم که امروز ملامتی بر شما نیست.» و همچنین «اگر بر اهل زمین رحم کنید، اهل آسمانها نیز به شما رحم خواهند کرد.»

     اولین نیاز مدیریت و رهبری سعه صدر است که خداوند به پیامبرش عطا فرمود.

     بدون سعه صدر انسان دچار هیجاناتی می شود که نمی تواند دین خود را حفظ کند و کسی که حاکم بر خود نباشد باید حاکم بر دیگران باشد. حتی در میان فقها کسانی هستند که توان حفظ خود را دارند و مخالف هوای نفس خود هستند، حق مرجعیت دارند.

     پیامبر اکرم اباذر را بسیار دوست داشت ولی به او فرمود: «من تو را ضعیف می دانم تو حق حکومت حتی بر دو نفر را نداری.» امروزه برخی از مدیران تشریفات خاصی دارند و متناقض با سیره رسول اکرم می باشد، طبق کلام قرآن هیچ بشری به خاطر آنکه به مقام پیامبری رسیده و به حکمت و کتاب عطا شده، حق ندارد مردم را برده خود بداند.

(ماکان بشر ان یوتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ثم یقول للناس کونوا عباداً لی)سور آل عمران آیه 79

     آری مدیر حق ندارد اطاعت از خود را اطاعت خدا و تخلف از خودش را معصیت خدا بداند. زیرا فرمان بری از مخلوق به قیمت گناه و خالق جایز نیست، اطاعت بی چون و چرا تنها برای کسانی است که یا معصوم باشند و یا فقها و اسلام شناسان عمیق و عادی باشند که هوسها و طاغوتها و محیط آنان را نلرزاند.

     جمع انبیاء زاهدترین مردم روی زمین بودند، پیغمبری که طالب شهوت و ریاست باشد چگونه می تواند مردم را وا دارد دل از دنیا بر کنند و به آخرت رغبت داشته باشند.

     وظیفه پیغمبر و امام این است که جامعه را از دنیا کند و به آخرت عایل گرداند. لذا خودشان باید بیش از همه پاک باشند اهل عقل بیشتر به حــالات و کمــالات مدعی پیغمبر می نگرند.

     از لحاظ انسان سازی در قرآن رسول خدا به صورت شاهد و بشارت دهنده و ترساننده معرفی شده است خداوند در سوره احزاب آیات 44 و 45 می فرماید:

«انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً و داعیاً الی الله باذنه و سرجاً منیرا»

     حضرت محمد (ص) شاهد عظمت خداست و خدا او را آئینه هزار اسم خود قرار داده و ظهور جمیع اسماء خودش را در او قرار داد. وی بشارت دهنده و ترساننده است. تبشیر و تنذیز همه پیغمبران است اما هیچ یک چون خاتم انبیاء این صفات را به کمال نرساند.

     وی مژده داده است که کسانی که اهل تقوی شدند و استقامت به رنج دادند هنگام مرگشان ملائکه رحمت نازل می شود و با دسته های گل به استقبال روح مومن می آید و دیگر ترس و  اندوهی برایش نیست و از طرفی ترساننده ظالم می باشد بطوریکه ظلم به نفس از شرک و کفر و گناه یا ستم به دیگری هنگـــام مرگش ملائکه عذاب برای قبض روحش می آید.

     سیره پیامبران این بود که هر مسئولیتی را به اهلش می سپردند و طبق آیه 58 سوره نساء عمل می کردند: «ای اهل ایمان امانتها را به اهلش رد کنید و هنگامیکه حاکم شدید به عدالت حکم کنید.»

     به تبع آن امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: مسئولیتهای حکومت امانتهای الهی است که بر گردن انسانها قرار می گیرد.

     رسول خدا هر گاه مسئولیتی را به فردی می سپرد و خداوند بر او وحی می کرد که او اهل این کار نیست، مسئولیت را از او پس می گرفت، نظیر مسئولیت خداوند در سوره برائت در مردم مکه در آغاز پیامبر این مسئولیت را به ابوبکر داد، البته شاید انتخاب ابوبکر بخاطر پیرمرد بودن وی باشد و کسی نسبت به او حساسیت نداشت، اما وقتی او نزدیک مکه رسید جبرئیل از سوی خداوند پیام آورد که تلاوت آیات برائت که سبب قطع قمع شدن مشرکین است باید کسی انجام دهد که از خاندان پیامبر باشد. پیامبر حضرت علی (ع) را مامور این کار کرد و آن حضرت آیات را در وسط راه از ابوبکر گرفت و به مکه رفت و بر مشرکان خواند.

     در روایات ادای امانت به صاحبش (از جمله سپردن مسئولیت به افراد لایق) نشانه اسلام واقعی است و نه به زیادی نماز و روزه و ناله های شب نگاه کنید و نه به طول رکوع و سجده بلکه به صداقت گفتار و ادای امانت افراد بنگرید. البته اگر نیت و هدف انسان صحیح باشد و بین خود و خدایش را اصلاح کند و سوء قصدی یا نور چشمی در کار نباشد و افراد لایق را مسئول امور قرار دهد خداوند طبق وعده ای که داده بدی هایشان را جبران و امورشان را اصلاح می کند.

هدف از بعثت انبیاء انسان سازی است

     هدف از بعثت انبیاء تحقق حیات انسانیت است. حیات نیروئیت که منشاء عمل و حرکت است جهت رسیدن به مرحله حیات انسانیت باید از مرحله نباتی و حیوانی گذشت.

     باید توجه کرد که حیات انسانی نتیجه نور معرفت است. یعنی در نفس انسان قوه ای پیدا شود که در لسان شرع از آن تعبیر به نور ایمان و معرفت می شود که منشاء آثار فوق العاده ای می باشد.

     در حیات انسانی آثار بسیاری می توان یافت، عفو، حلم، بزرگواری از آن کسی است که به مرحله انسانیت رسیده و اگر کسی اینها را نداشته باشد هنوز در مراحل قبل از انسانیت غوطه ور است.

     وقتی روح ملک در آدمی دمیده شد، حیات انسانی نصیبش شده است و دوست دارد نفعش بغیر برسد. ایثار را دوست دارد یعنی حاضر است خودش نخورد و دیگران بخورند اما اگر تمام به فکر خودش باشد، شکل آدمی را دارد و  باطن و ملکوتش را خدا می داند.

     البته به مرحله کمال رسیدن احتیاج به راهنمایی از جانب کسی را دارد که آگاهی نسبت به تمام ابعاد انسان را داشته باشد و غیر از خدا چه کسی است، و از طریق رسولان بر حق با انسان در ارتباط می باشد.

     دورانها گذشت تا جایی که ظرفیت درک انسان بیشتر شد و نوبت به نگین درخشان انبیاء رسول خاتم رسید. و او به عنوان رهبر و مدیر مسئول انسان سازی گردید.

     حضرت رسول خاتم، امام الرحمه تنها پیامبری بود که با وجود آزاد بسیار، ادعای خیر نمود و نفرین نکرد. وی از لحظه تولد، تحت حمایت و تربیت خاص خداوند قرار گرفت و در بین ملتی که بی نظم ترین و وحشی ترین اقوام و ملل بودند آدمکش و خونخوار، در بین این قوم چنین نوری را ظاهر فرمود و بزبان مبارکش قرآن جاری ساخت که انواع علوم از آن سرچشمه می گیرد و تاکنون بیش از دویست تفسیر بر آن نوشته شده ولی به عمق آن پی نبرده اند و معجزه بودن قرآن را از همان نخست معرفی کرد.

     طی بیست و سه سال لحظه ای از هدایت کردن مردم غافل نگردید. او اسوه حسنه در قرآن کریم معرفی شد، تا مردم با تاسی کردن و فرمانبرداری این مدیر عظیم، به انسانیت نزدیک شوند. وی رسول دلها بود و به ظاهر افراد اهمیتی نمی داد، و روی نیت و روح پاک و باطن افراد برنامه ریزی می کرد.

     نگران ره توشه آخرت بود، جهان اخروی را به جهان پست مادی اهمیت می داد.

     مدیریت و رهبری وی خاص بود.

     مدیریت و انسان سازی وی از نوع کامل بود.

     برای انسانها عزت می خواست بدون اینکه ثروت و یا هیبتی داشته باشد.

     آنها را با گفتن جمله «لا اله الا الله تفلحوا» از ظلمت و بدبختی نجات داد و به رستگاری جاوید رسانید چه بسا اگر تلاشهای امــــام الرحمه نبود، تا به حال ما غیــر از خــــدا را می پرستیدیم.

     او آمد تا انسانها را نسبت به خود واقعیشان شناخت دهد.

     حیات انسانی قوه ای است الهی که از آن تعبیر به نور علم و ایمان می شود. حیاتی است که در قلب تولید می گردد.

مدیریت پیامبر اعظم برای پس از رحلت

     پیامبر اسلام برای دوران پس از خود علامتهایی را نصب کرد تا مردم دچار انحراف نشوند که چند نمونه اشاره می شود: «فاطمه پاره تن من است، رضای او رضای من و غضب او غضب من است.» این کلام را تمام فرق اسلامی قبول دارند. با این بیان به مردم بعد از خود اعلام کرد، که هر گاه در افراد بعد از من شک کردید توجه شما به موضع گیری فاطمه باشد. به هرکسی فاطمه رای می داد او حق است و از هر کس که فاطمه ناراضی است او باطل است.

     علامت دیگر در زمینه ابوذر است بطوریکه پیغمبر فرمودند: زیر آسمان راستگوتر از تو نیست.

     این حدیث را شیعه و سنی قبول دارند، و با این حدیث به مردم اعلام کرد که بعد از من در رهبری جامعه شک نکنید و نگاه شما به ابوذر راستگو باشد.

     علامت دیگر در زمینه عمار می باشد، پیامبر فرمود: ای عمار هر کس تو را بکشد ستمگر است و چون عمار در صفین به دست لشگر معاویه کشته شد معلوم می شود که لشگر معاویه باطل است. حدیث کشته شدن عمار به دست ستمگران را شیعه و سنی قبول دارند. و لذا همین که در صفین عمار کشته شد بعضی از مسلمانان که در لشگر معاویه بودند به شک افتادند و گفتند معلوم می شود که ما ستمگریم.

     بارها پیامبر با جمله «علی منی و انا من علی» و «حسینی من و انا من حسینی» افراد را الگوی حق معرفی کرد تا بعد از رحلت خود، مردم در رهبری به سراغ کسی روند که فاطمه و ابوذر و عمار و سلمان رهبری او را پذیرفته اند. آری این است سیره پیامبر در مدیریت بعد از خود.

     حقیقتاً کسی چه می داند پس از مرگ چه خبر است و خیرش در چیست؟ و خداوند از باب حکمت بالغه اش باید عده ای را به عالم غیب راهنمایی فرماید بهشت و دوزخ را با آنان بنمایاند و راهش را نشان بدهد آنها در برابر تبلیغاتشان از کسی مزد نمی خواستند کارشان خیرخواهی برای مردم بود.

     رسول اعظم در پایان عمر در پاسخ به اصحاب در زمینه مزد و پاداششان طبق آیه 23 شریفه سوره شوری فرمود: از شما پاداش نمی خواهم جز دوستی بستگانم.

     و اگر بخواهیم در زمینه انسان سازی رسول اعظم اسامی افرادی را ذکر کنیم همین بس که به تاریخ مراجعه کنیم؛ این آب زلال اسلام بود که از منبع وحی تراوید و با دلهای مقدس تنها رهبر انسان سازی، تنی چند از یاران خالص اسلام را پرورش داد، افرادی چون امام علی (ع) و سیده النساء العالمین حضرت زهرای اطهر و اولادش و بلال و عمار و اشتر و اباذر که تا ابد نامشان جاوید خواهد ماند.

نتیجه گیری

     روش مدیریت و انسان سازی رسول خاتم با سایر رهبران و مدیران متفاوت بود. وی راهنمایی بر حق از جانب خداوند متعال می باشد تا انسانها را به کمال برساند. انسان شدن و رسیدن به حیات انسانی مدیریت خاص خود را می طلبد و تنها فردی مسئولیت این امور بزرگ را بر عهده می گیرد که با عالم معنویت در ارتباط بوده و خود این مرحله را گذرانده باشد. این فرد کسی جز نبی اکرم نمی تواند باشد.

     جهت رسیدن به حیات انسانها باید با انسان کامل یعنی خاتم رسول و هادی سبل محمد مصطفی صل الله علیه و آله مرتبط شد و اگر با روح پاک وی ارتباط برقرار نکنند از حیات انسانیت محروم است و در حدیث شریفی آمده که محمد و علی دو پدر برای انســـانیت انسان می باشند.

     قرآن کریم تاکید فرمودند که: «ای کسانیکه ایمان آوردید هنگــــامیکه رسول شما را می خواند به چیزی که شما را زنده می گرداند، اجابت کنید و پاسخ مثبت دهید.»

     هنگامیکه شما را دعوت می کند می خواهد زنده تان کند، قلبتان را منور کند، پر از محبت نماید، زندگی جاودانه به شما بدهد.

«هرگز نمیرد و آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

    هیچکس از عهده دادن مزد کار حضرت رسول اعظم بر نمی آید غیر از خدا و تنها کاری که از امتش بر می آید این است که به دستوراتش عمل کنند و هر گاه نام مقدسش را شنیدند بر او صلواتی بفرستند.

منابع 

1. داستان پیامبران حضرت محمد، علی موسوی گرمارودی
2. سیره پیامبر اکرم، محسن قرائتی
3. نبوت، شهید دستغیب شیرازی

همچنین ببینید گوگل کروم

نوشته شده در 11 خراد 1400

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *