«تاریخی»
سرزمین ایران از اعصار پیش از تاریخ چون پلی عظیم میان مشرق و مغرب قرار داشت و در آن شاهراههای مهمی می گذشت و تمدن های دو سوی جهان را به هم مربوط می ساخت، ایرانیان فرهنگ ها و تمدن های ملل دیگر جهان را دریافت می کردند، از آن بهره مند شدند آنگاه این فرهنگ ها را با آنچه خود داشتند آمیختند و پس از تکامل به دیگران منتقل می کردند.
ایران از ۶۰ قرن پیش منبع افکار و فنونی بود که موجب ترقی و رشد بشر گردید و هنر خوشنویسی و نوشتن، کشاورزی، استخراج استعمال فلزات و معادن، علوم ریاضی و نجومی، آغاز تفکر دینی فلسفی، همه و همه در خاور نزدیک نشأت گرفته و می دانیم که ایران سرچشمه بسیاری از عوامل تمدن و فرهنگ خاور نزدیک است.
ایران دارای ۲۸ استان، ۷۳۸ شهر و شهرک و ۶۸۱۲۵ روستاست بیش از ۵۰۰ روستای تاریخی طبیعی دارد که بسیار شگفت انگیز است و چون شهر زیبای شیراز شهر شعر و نغمه سرایی، چون شهر زیبای شیراز چون تخت جمشید بنای پر شکوه و باستانی را دارا می باشد.
برای آشنایی هر چه بیشتر ایران وطن خود به گوشه ای از ایران بنام شیراز و گوشه ای از شیراز بنام تخت جمشید خواهیم پرداخت.
«سخنان دکتر مصدق [در مجلس شواری ملی] درباره مزایای نخست وزیری و فرمانده کل قوا بودن رضاخان، از سر شوخی و مزاح گفته نشد. چنانچه رضاخان در مقام نخست وزیری باقی می ماند، مجلس دوره پنجم می توانست منشاء خدمات بزرگی شود. آنچه که مردانی مانند مصدق از آن هراس داشتند، این بود که رضاخان به عنوان پادشاه، تمایل کمتری به مشورت با غیرنظامیان نشان دهد؛ در حالی که به عنوان نخست وزیر، این تمایل بیشتر بود.
ایرانیان شبیه انگلیسیها هستند: یعنی بیشتر از آنچه تصور می شود، پایبند اصول سیاسی اند و روشهای سازشکارانه را ترجیح می دهند. از این رو، تا هنگامی که رضا پهلوی (رضاخان) نقش «بنتو موسولینی» را در مجلس ایتالیا بازی می کرد، جایی برای سازش باقی بود. تشکیل کمیسیون اقتصادیات: دستاوردهای مجلس دوره پنجم، زمانی جامه عمل پوشید که هنوز سلطه خوفناک رضاخان بر مملکت تحقق نیافته بود.
یکی از این دستاوردها، تاسیس کمیسیون اقتصادیات در مجلس شورای ملی بود که موجب خشنودی خاطر میلسپو گردید. وی غالباً در جلسات این کمیسیون شرکت می کرد. گه گاه، شخص سردار سپه نیز به کمیسیون می رفت. این کمیسیون عوارض راهداری را که برای حفظ و نگهداری راهها در دروازه شهر وصول می شد، لغو کرد.
کتاب مقدس دین زردشت اوستا است، اوستایی که در زمان هخامنشیان وجود داشته مطابق عقیده بعضی از محققین توسط اسکندر سوخته شده است، بعدها نسخه دیگری در آن در محلی دیگر بدست یونانیان افتاد که از قسمتهای علمی آن آنچه را که بر علم طب و نجوم ارتباط داشت به یونانی ترجمه کردند.
نخستین بار بلاش اولین پادشاه اشکانی امر بجمع آوری اوستا کرد، بعدها در زمان سلطنت اردشیر اول تنسر نامی که هیبربدان هیبربد بوده است آن را مرتب ساخت، پس از آن در زمان سلطنت شاهپور اول آنچه را که از اوستا راجع به علم طب و ستاره شناسی و فلسفه و جغرفیا برداشته بودند دوباره جمع آوری کرده و بدان افزودند که مشتمل بر ۲۱ نسک از نظر موضوع به ۳ قسمت به شرح زیر تقسیم می شود:
4) علل ناکارآمدی داخلی و خارجی سیاست فتحعلی شاه
قاجاریه ای که در ایران به سلطنت رسید از دسته بودند که در استرآباد در اطراف رود اترک جای گرفته بودند. از این دسته هم آن ها که در قسمت بالای رود اترک بودند «دیو خاری باش» و آن هایی که در قسمت پایین بودند «اشاقه باش» خوانده می شدند سلسله پادشاهان قاجاریه از بین طوایف یو خاری باش بر خاسته بودند. اولین سر کرده معروفی که از بین آن ها بلند شد همان فتحعلی خان قاجار بود.[۱]
سلطنت فتحعلی شاه نسبتاً طولانی بود و نزدیک ۳۸ سال طول کشید با روی کار آمدن او ایران تقریباً وحدت سابق خودش را به دست آورد. فتحعلی شاه آدم مغرور و سبک سر و متهوری بود، اما تدبیر و درایت لازم را نداشت[۲].
در دوره فتحعلی شاه، نخسین کسی که به صورت مفبوط و به طور جدی و اصولی بحث ولایت فقیه را مطرح کرد و به استناد نوزده حدیث و پاره ای آیات و اخبار، صریحاً در غیبت امام، حق حکومت و کشور دارای را از آن فقیه عادل دانست، ملا احمد نراقی بود.البته فقعهای دیگری هم در این دوره در چنین برداشتی با او هم راه بوده اند، اما چهره شاخص این فقعها در طرح این بحث، همین نراقی بوده است.[۳]
تاریخ نیمه اول قرن ۱۳ هجری از جهاتی چند بخشی از مهمترین قسمت های تاریخ است، زیرا در این ۵۰ ساله وقایع و حوادثی بزرگ در اروپا روی داد که اثرات آن حوادث مهم مانند انقلاب کبیر فرانسه و جعانداری ناپلئون کبیر و لشگر کشی ها و فتوحات او بی نصیب ماند.
تاريخ سياسي، اجتماعي به منزله ي بازسازي گذشته ي دقيق حوادث و رويدادها و تأثير مداخلات انسان در اوضاع سياسي و تأثير اين وقايع بر زندگي انسان را مورد مطالعه قرار مي دهد. امروزه در جهان به ويژه در برخي از كشورهاي اروپايي نسبت به حوادث تاريخي رويكرد جديد در حال شكل گيري است و براي بازسازي تاريخ گذشته مطالعات وسيعي طرح ريزي شده است.
اين پژوهش به مطالعه و شناسايي وضعيت سياسي و اجتماعي شهر قزوين در طول تاريخ از عهد صفويه تا اواخر دوره ناصري پرداخته و بيان ديگر بازسازي وضعيت گذشته به شيوه بررسي وقايع هر دوره مي باشد.
بديهي است هر سرزمين كه قدمت طولاني تري دارد، تاريخ سياسي ـ اجتماعي آن هم مفصل تر بوده و تحقيق در توصيف عمومي كلي از قزوين آن دوره، عمدتاً از راه مطالعه و تأمل در كتب تاريخي و از طريق آثار باستان شناسي آن صورت مي گيرد.
طبيعي است كه هر ايراني، علاقمند باشد كه سرزمين و ديار خود را بشناسد و از احوال اقوام و گروه هايي كه در آن زيسته اند و حوادثي كه بر آن گذشته، با خبر باشد و با نام مرداني كه در آن حوادث نقش داشته اند، آشنا گردد.
هدف دانش آموزان ناتوان این مجموعه از جمع آوری مطالب در مورد دوران صفویه درک بیشتر مطالب کتاب تاریخ ایران و جهان سوم انسانی و همچنین آگاهی بیشتر از گذشته ایران زمین در این دوران بوده است.
این گردآوری در خصوص ایمان سلحشوران ایرانی در جنگ با ارتش عثمانی و فداکاری آنها برای مهین است و در مقابل رسیدن به سراشیبی از خطاط و پایان این دوره و پا نهادن به دوره ی جدید تاریخ ایران یعنی دوران جدید قاجار است.
این گروه در نظر دارد به بررسی مطالب سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری، اقتصادی و مذهبی در دوران صفویه بپردازد و اگر در این بررسی خطا یا کم کاستی دیده شد یا ذکر مطالبی فراموش شد از بی تجربگی این گروه بوده نه چیز دیگری که امیدواریم پوزش ما را بپذیرید. با تشکر.
در دوره قاجار، اتفاق مهمی رخ داد که پوشاک این دوره نیز از تاثیر آن در امان نماند و آن تغییر جهت «قبله عالم» بود. قبله عالم لقبی بود که برای شاهان قاجار بهکار میرفت، اما با نگاهی به پوشاک جامعه ایرانی در این زمان میتوان تغییر تدریجی این «قبله» و معنازدایی از این صفت را دریافت.پوشش جامعه ایرانی عصر قاجار مانند دورههای پیشین، روابط قدرت را منعکس میکرد و ازآنجا که شاه در راس هرم قدرت قرار داشت،
سلیقه او و بالطبع سلیقه خانواده شاهنشاهی در پوشش، واکنش قشرها و گروههای اجتماعی دیگر را که در ردههای بعدی این هرم قرار داشتند شکل میداد. این واکنش اغلب در شکل «اخذ» نمود پیدا میکرد.
شاه اسمعیل صفوی که از جانشینان شیخ صفی الدین بود. او با نبوغ خداداد و توانایی شگفت انگیز در مدت کوتاه کشوری آشفته را بزیر لوای یک دولت مرکزی در آورد که هم تمامیت فرهنگی خود را بازیافت و هم توانست با قدرتهای خاور و باختر کشور مقابله کند، ولی در جوانی بر اثر بیماری فوت کرد و فرزند خود سالش تهماسب جای او را گرفت که او نیز بسیار وسواسی و خسیس بود و با عدم توجه به کارهای مملکت باعث شده بود دزدی و ناامنی و جنگ و ستیز مردم با یکدیگر در عهد او بسیار شایع گردد
و به محض فوت او قزلباشان به جان هم افتادند و حیدر میرزا که بومیت، شاه تهماسب می باید پادشاه می شد، مقابل چشمان مادرش کشتند و اسمعیل میرزا را جای او نشاندند که یک سال و نیم حکومت کرد و گفته اند که بر اثر زیادی شرابخواری یا صرف معجون افیون از پای درآمد و محمد میرزا، معروق به محمد خدابنده لو که بر اثر بیماری آبله کور شده بود جای او را گرفت که در واقع همسرش مهدعلیا اداره مملکت را در دست داشت و در دوران او اختلاف بین سرداران بنهایت رسیده بود چنانکه به حرم سرا ریخته و مهد علیا را به طور فجیعی کشتند.
در این میان عباس میرزا پسر سلطان محمد در خراسان سر از فرمانبرداری شاه باز زد و سلطان محمد پسر دیگر خود را حمزه میرزا به دفع او فرستاد که با یکدیگر در نهایت صلح کردند، اما بعد حمزه میرزا به دست خیانت گروهی از قزلباشان کشته شد و عباس میرزا در این هنگام به قزوین رفت و تاج شاهی بر سر گذاشت و پدر را از سلطنت خلع کرد.
شاه عباس، در واقع بزرگترین پادشاه سلسله صفوی است و توانست در مدت فرمانروایی خود ایران را به یکی از با شکوه ترین کشورهای جهان تبدیل کند و نیروی نظامی ایران را سر و سامان بخشد و مرزهای ایران را به مرزهای دوران ساسانی و سامانی برساند اما جانشینان او ارزش دستاوردهای او را ندانسته و با عیاشی ها و سستی ها و نابخردیها خود این سلسله را رو به نابودی کشاندند که آخرین این جانشینان شاه سلطان حسین بود.
دولت غزنوی یا غزنویان (۹۷۵-۱۱۸۷ م.) (۳۴۴ ه.ق. – ۵۸۳ ه.ق.) یک دولت ترک نژاد، نظامی و اسلامی بود. دولت غزنوی خاستگاه نژادی و پایگاه ملی خاصی نداشت، اما به عنوان مروج و ناشر اسلام مورد توجه و تایید خلافت عباسی بود. زبان رسمی این حکومت فارسی بود. شهرت این حکومت در جهان، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده است.
از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند.
در اواخر حکومت سامانیان یکی از سپه سالاران ترک به نام البتکین کوشید با همدستی عدهای دیگر ٬ یکی از اعضای خاندان سامانی به نام نصربن عبدالملک بن نوح را به حکومت برساند اما نتوانست و پسر عموی وی یعنی منصور بن نوح به جای وی بر تخت نشست.بعد از این ماجرا البتکین راهی شهر غزنه در افغانستان شد و در آنجا حکومت را بر دست گرفت.
دولت سامانی که گرفتار مشکلات درونی بودو از سمت ماوراءالنهر نیز با حکومت مسلمان و ترک نژاد ایلک خانیان درگیر جنگ بود پذیرفت که البتکین حاکم غزنه باشد.وی نیز خود را تابع دولت سامانی اعلام کرد و تا پایان عمر خود نیز در شهر غزنه اقامت گزید.اما دولتی که وی بنیاد نهاد بعدها به علت انتساب به شهر غزنه به حکومت غزنویان مشهور گشت.
یکی از معروفترین جانشینان البتکین داماد وی یعنی سبکتکین بود که زمانی خدمتکار البتکین بود.سبکتکین با نشان دادن لیاقت خود به بزرگان ترک توانسته بود حمایت و اعتماد آنها را به خود جلب کند.همگام با این تحولات در غزنه ٬ دولت سامانی به ضعیفترین زمان خود رسیده بود و دچار مشکلات عدیدهای بود.
سبکتکین ضمن اعلام وفاداری به حکومت سامانی برای سرکوب سرداران یاغی خراسان راهی آن دیار گردید و توانست اوضاع را تا حدی به نفع سامانیان آرام کند.دولت سامانیان نز به پاسداشت این خدمت وی٬نه تنها وی را در مسند حکومت غزنه تثبیت کردند بلکه اداره خراسان را نیز به پسر وی محمود واگذاردند.و سلطان محمود نیز با استفاده از امکانات این منطقه پهناور و آباد توانست بر قدرت خویش بیافزاید.محمود بعد از وفات پدر به حکومت غزنه دست یافت.
این نظام که مشتمل بر دستگاه دیوان و درگاه بود، حتی بر امور لشکری نیز از طریق دیوان عَرَض نظارت داشت چنان که بر قدرت مطلقه فرمانروا نیز که ورای هر رأی و قانونی بود، از طریق وزیر یا خواجه بزرگ بر جمیع این امور نظارت میکرد.
از طرفی روابط حکومتهای محلی چون آل سامان و غزنویان با دستگاه خلافت نیز خالی از ظرافت و ویژگیهای خاص خود نبود. نخست آن که این امیران و حکومتهای محلیشان، مثل سایر بلاد، خود را تابع خلافت بغداد و ولی امر مسلمین میدانستند،
اما با این وجود، جز در آن چه به ارسال هدایا، تشریفات تعزیت و تهنیت و جانشینی یا مسایلی نظیر اقامه حدود شریعت یا فتوا جهت غزوه جهاد در بلاد کفار یا قلع و قمع و تنبیه صاحبان سایر مسلکها و عقیدهها مربوط میشد، نیازی به مشورت با دستگاه خلافت نمیدیدند به طوری که حتی منتظر کسب نظر هم نمیشدند.
زندیان یا زندیه یا دودمان زند نام خاندانی پادشاهی است که میان فروپاشی افشاریان تا برآمدن قاجار به درازای چهل و شش سال در ایران بر سر کار بودند. این سلسله به سردمداری کریم خان زند از ایلات سلسله لرستان)] که از سال ۱۱۶۳ هجری قمری در ایران به قدرت رسید او فردی مدبر و مهربان بود. کریم خان خود را وکیل الرعایا نامید و از لقب (شاه) پرهیز کرد. شیراز را پایتخت خود گردانید و در آبادانی آن کوشش نمود. ارگ، بازار، حمام و مسجد وکیل شیراز از کریمخان زند وکیل الرعایا به یادگار ماندهاست.
کریمخان زند وکیل الرعایا (۱۱۹۳ – ۱۱۶۳ ه.ق.): از سوابق زندگی خان زند تا سال ۱۱۶۳ ه.ق. که جنگهای خانگی بازماندگان نادر شاه بی کفایتی آنان را برای مملکتداری آشکار ساخت و به تبع آن عرصه را برای ظهور قدرتهای جدید مستعد گردانید، خبری در دست نیست.
به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومی این ایام خان زند به همراه علی مردان خان بختیاری و ابوالفتح خان بختیاری اتحاد مثلثی تشکیل دادند و کسی را از سوی مادری از تبار صفویان بود را به نام شاهاسماعیل سوم به شاهی برداشتند. ولی چون هیچ یک از آنان خود را از دیگری کمتر نمیشمرد، ناچار به نزاعهای داخلی روی آوردند. سرانجام کریم خان توانست پس از شانزده سال مبارزه دایمی بر تمامی حریفان خود از جمله محمدحسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه کند و صفحات مرکزی و شمالی و غربی و جنوبی ایران را در اختیار بگیرد.
وی به انگلیسها روی خوش نشان نداد و همواره میگفت آنها میخواهند ایران را مانند هندوستان کنند. برادر وی، صادق خان، نیز موفق شد در سال ۱۱۸۹ ه.ق. بصره را از حکومت عثمانی منتزع نماید و به این ترتیب، نفاذ اوامر دولت ایران را بر سراسر اروندرود و بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.