«دختر در اسلام»
شما دختران خوب باید بدانید که وضعیت زنان و دختران قبل از اسلام چگونه بوده است و حالا در چه وضعیتی هستند. در تمامی کشورها بگونه ای به زنان ظلم شده و هیچ احترام و شخصیتی برای آنان قائل نبودند. به عنوان نمونه در جزیره العرب قبل از اسلام دختران را زنده به گور می کردند به طوری که قرآن در این مورد می فرماید: و اذا الموؤده سُئلت بایّ ذنبٍ قُتِلت.
(در روز قیامت از زنده بگور شدن دختران سئوال شود که به چه گناهی کشته شده اند؟)
در یونان که مترقی ترین تمدن را داشتنزن به عنوان یک موجود پست و زاده شیطان و همگون حیوان قلمداد می شد و زن یونانی از تمامی حقوقی قانونی و مدنی بی بهره بود.
در چین نیز اگر در موقع سخنرانی و تنگدستی دختری بر دختران خانواده افزوده می شد نوزاد را مظلومانه رها می کردند تا در سرمای شب بمیرد یا خوراک حیوانات وحشی گردد یا آنها را در پای بتها قربانی می کردند. گاهی پاهای آنها را قطع می کردند؛ زیرا معتقد بودند که پاهای زن، مرد را فریب می ردهد و معقتد بودند که خداوند خالق پسران و شیطان خالق دختران است.

اما خداوند با اهدای کوثر نبوت به رسول خدا این سنّت را شکست و فاطمه (علیهم السلام) سنت شکن این آداب و رسوم غلط جاهلی شد و پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول 23 سال رسالت خود زحمات فراوانی کشید تا این فکر جاهلیت از سر مردم عربستان خارج شود که به چند نمونه از سخنان حضرت در این رابطه توجه فرمایید:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
خیر اولادکم البنات
بهترین فرزندان شما دختران شمایند.
همچنین آن حضرت می فرماید: خانه ای که در آن دختران وجود داشته باشند هر روز 12 برکت و رحمت از آسمان بر آن نازل می شود و رفت و آمد ملائکه از آن خانه قطع نمی شود و برای پدر دختران در هر شب و روز عبادت یکسال را می نویسند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آل و سلم): کسی که از بازار هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده خود ببرد مانند کسی است که صدقاتی را برای افراد بی بضاعت و فقیر می برد پس باید هنگام تقسیم هدیه، دختران را مقدم بدارد چون هرکس دخترش را شاد کند مانند آن است که برده ای از فرزندان حضرت اسماعیل را خریده و در راه خدا آزاد کرده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
از نشانه های سعادت و خوشبختی زن آن است که اولین فرزندش دختر باشد.
اکنون دختران خوب دانستید که در نظر اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) چقدر مقام و منزلت ممتاز و والائی دارید، قدر خود را بدانید و به دستورات معصومین (علیه السلام) گوش فرا دهید و به تبلیغات دروغین غربی ها و دشمنان اسلام که می گویند دین اسلام برای زن و دختر ارزشی قائل نشده، گوش ندهید. به عنوان نمونه چند سخن از آن رهبر سفر کرده جهت آگاهی شما عزیزان آورده می شود:
زن بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد کمتر نیست.
ما همگی مرهون شجاعت های شما زنان شیردل هستیم.
خدمت مردها هم بسیارش هرهون خدمت زنهاست.
ما نهضت خودمان را مدیون زنها می دانیم.
مربی انسان ها زن است. سعادت و شقاوت کشور بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند با تربیت صحیح خودش کشور را آباد می کند.
اکنون همانطور که گل ها مظهر نشاط و طراوت اند، دختران نیز مظهر عاطفه و احساسات و ظریف و آسیب پذیر هستند و با توجه به لطافت روحی و جسمی باید از کارهای خشن و سخت به دور باشند و هر لحظه در معرض آسیب های اجتماعی، اخلاقی، روحی و جسمی هستند. گل ها برای محفوظ ماندن از آسیب ها نیاز به حفظ و مراقبت دارد، دختران نیز برای محفوظ ماندن از آسیب ها و خطرها لازم است که با عفاف و حیا و حجاب، خود را از آسیب حفظ کنند.

حجاب بهترین زینت دختران
حجاب عامل آسایش است، چرا شما به دور خانه هایتان دیوار می کشید و بر روی دیوارها سیم خاردار نصب می کنید؟ اگر درِ خانه ها چوبی باشد. چرا آهنی می کنید و اگر دیوارها کوتاه باشد چرا آن را مرتفع می سازید؟ آیا این همه برای راحتی شماست یا برای ناراحتی؟ حجاب همچون دیوار خانه است اکنون اگر دیوار خانه ها بلند باشد آیا این موجب راحتی، آرامش و آسایش شما خواهد بود یا موجب ناآرامی؟
حال اگر درها، دیوارها و… برای راحتی خانه ها باشد حجاب هم برای راحتی و آسودگی بانوان است اگر اسلام برای زن حجاب آورده برای راحتی اوست نه سختی اش. مشقت در بی حجابی و بدحجابی است.
زن در حجاب همچون غنچه است، غنچه تا غنچه است در حجاب است و هیچ کس هوس چیدن آن را نمی کند، اما همین که حجاب خود را کنار نهاد و باز شد آن را خواهند چید. وقتی که چیدند چند روزی ممکن است در جای مناسب قرارش دهند اما دیری نمی پاید که پژمرده، و پرپر می شود و آن را دور می اندازند. زنان تا در حجابند همچون غنچه اند و هیچ کس دست طمع و تصرف به سمت آنها دراز نمی کند؛ اما همین که این حجاب را کنار بگذارند مورد طمع دیگران قرار خواهند گرفت.
فرانتس فانون جامعه شناس مشهور در کتاب انقلاب الجزایر به بررسی نقش حجاب زنان الجزایری در مقابل استعمار فرانسه پرداخت و نوشت:
اگر بخواهیم به تار و پود بافت جامعه الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت آنها را از بین ببریم باید ابتدا زنها را تحت تسلط خود درآوریم و لذا هر چادری که دور انداخته می شود افق جدیدی را که بر استعمارگر ممنوع بوده در برابر او می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ور شدن استعمار ده برابر می شود.
آنچه را که علما و شهید بزرگوار مطهری در کتاب مسئله ی حجاب می فرمایند یعنی پوشش کامل اندام زن به جز صورت به مقداری که در وضو شسته می شود و کف دو دست (از مچ به پایین). این دو هم به شرطی که آرایش نشده باشد. حال بقیه ی اعضای بدن اگر می شود با مقنعه و مانتو پوشیده شود، حجاب است. اگر با چادر پوشیده شود، حجاب است. حال همین مانتو و چادر و… که بدن زن را می پوشاند در فتوای علما به خصوص حضرت امام خمینی (رحمه الله) سه شرط دارد: 1-رنگش 2- جنسش 3- دوختش جلب توجه نامحرم را نکند.
اگر بخواهیم نمره بدهیم، هم چادر و هم مانتو با شرایط بالا نمره ی قبول در حجاب و پوشش می گیرند ولی چادر نمره اش بیست است، مانتو نمره اش 15 و شما دختر خوب همیشه دنبال نمره ی 20 می روی اگرچه 15 هم قبول است.
این نمره ی 20 هم شرایط ویژه دارد:
1-کاملاً بدن را بپوشاند و نازک و بدن نما نباشد.
2- رنگی و جذاب نباشد و جلب توجه نکند چون بعضی از چادرها به خاطر زرق و برق توجه نامحرمان را به خود جلب می کند و یا نوع دوخت آن طوری است که جلب توجه می کند.
3- طریقه ی استفاده از چادر باید در شأن چادر باشد. طوری نباشد که چادر سرش باشد و عقب تر از خودش و پشت سرش حرکت کند. و هیچ تسلطی بر چادر خود نداشته باشد.
4- زیر چادر هم باید پوشش باشد که گاهی چادر کنار می رود، برای گرفتن چیزی و یا دادن کرایه تاکسی یا برداشتن کتاب و کلاسور و یا سوار و پیاده شدن ماشین، اگر چادر کنار رفت، زیر چادر حجاب داشته باشد.
متأسفانه بسیاری از دختران جوان ندانسته زمینه ی انحراف برادران جوان خود را فراهم می کنند. سعی کنید در مزل لباس نازک، تنگ و… نپوشید و با موهای بافته شده و صورت آرایش نباشید. خیلی ساده نه این که در منزل هم چادر و مقعنه و مانتو بپوشید. اگرچه فرد نامحرم وارد منزل شد حتی پسرعمو، پسر دایی و… باید حجاب بگیری و حتی جوراب پا کنی ولی در حالت طبیعی و معمولی بسیاری از مسائل ریز ولی حساس را رعایت کن.
دخترم، زن بی حجاب همچون میوه ی شاخه ای است که از دیوار باغ به بیرون آویزان است و هر رهگذر به سوی آن دست دراز می کند. یا مانند گلی است که هرکسی به چیدن آن تمایل دارد و حجاب بهترین حافظ و حصاری است که زن را از خطر بیگانه حفظ می کند.
اما چند جمله با دختران خوبی که حجاب را محدودیت می پندارند و ار روی غفلت و ندانستن قدر و ارزش حجاب، آن را رعایت نمی کنند:
آیا می دانی که حجاب:
بیانگر وقار و افتخار یک زن است.
حجاب، بند محکمی بر پای پلید شهوت است.
حجاب، منشور والای آگاهی است.
حجاب، گام های بلند انسان در کوچه های معانی است.
حجاب، سند اطاعت از فرمانده ی هستی است.
حجاب، تجلی گاه و جلوه گاه اراده ی زن مصمم مسلمان است.
حجاب، بوی خوش گل عفاف است.
حجاب، تضمین تداوم زیبایی و شرافت است.
فرانتش فانون نویسنده روشنفکر معروف می گوید:
اولین اقدام ضد فرهنگی که فرانسه در الجزایر صورت داد تلاش برای از بین بردن حجاب بود و در این کار موفق شد و هرچه بدن زن الجزایری را بیشتر عریان کرد چنگال استعمارگر بیشتر به حلقوم الجزایر فرو رفت اما مجدداً زن الجزایری شخصیت خود را بازیافت و مبارزه علیه مطالع استعمار نیز آغاز گردید.
مستر همفر جاسوس کهنه کار انگلیسی می گوید:
پس از آنکه زنان را از چادر بیرون آوردیم باید جوانان را تحریک کنیم که دنبال آنها بیفتند تا فساد در میان مسلمانان رواج یابد و برای پیشبرد این نقشه لازم است اول زنان غیر مسلمان را از حجاب بیرون آوریم تا زنان مسلمان از آنان یاد بگیرند.

چند چیز در مورد حجاب
به افکارت بیاموز که که هر فکر ارزش ماندن در این سلطان خلقت را ندارد.
به پلکانت بیاموز که هرگز صحنه های معصیت را وا ننماید.
به دندانهایت بیاموز که هر غیر حلال ارزش رفتن به زیرش را ندارد.
به گوش هایت بیاموز که هر چیز ارزش رفتن در آنها و بایگانی شدن را ندارد.
به رخسارت بیاموز که هرچیز ارزش دیدار و رؤیت را ندارد.
به چشمانت بیاموز که تیر زهرآگین نگاه های شیطان را مهار نماید.
به دستانت بیاموز که کار زشتی ارزش انجام دادن آن را ندارد.
به انگشتانت بیاموز که هر چیز ارزش لمس سرانگشتان را ندارد.
به نفس خود بیاموز که هر چیزی ارزش هوس کردن را ندارد.
همیشه از صابون استغفار برای زدون چرک گناهان استفاده کن که بوی بهشت دارد، چشم پوشی از گناهان را سرمه کن که چشمهایت زیباتر گردند. رنگ راستگویی بر لبانت بکش تا برّاق شود، گوشواره ادب را زینت گوشهایت گردان، با کِرِم وضو صورتت را نورانی کن و چشم عشق به خدا را، از هرکسی مصون نگه دار. النگوی تواضع و گردنبند عفت و پاکدامنی را بخود بیاویز، عزیز خواهی شد اگر مثل یوسف، زندان را به اسارت تن ترجیح دهی.
دخترا جنسشان از جنس گوهری است که این گوهر دردانه ی آفرینش است. محبوب ترین مخلوق خداست درست مثل یک گل که خدا اول او را آفریده باشد و بعد جهان را به مثابه ی گلدانی برای وجود او طراحی کرده باشد. خودش تصریح کرده است که اگر به خاطر گل جمال او نبود، جهان را نمی آفریدم.
اگر مردان و حتی بزرگ ترین مردان، صنعت خداوندند، بانوی ما هنر خداوند است.
اگر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عقل آفرینش است و مولا علی (علیه السلام) قلب آفرینش، زهرای مرضیه جگر خلقت است (و جگر خلقت را خون کردند آنها که … بماند) مبادا از این دنیا تحقیر و تنزل از جنس مذکر استنباط شود. مقصود من ابدا این نیست. گوهر وجودی انسان اعم از زن و مردم غیر قابل خدشه است. عرض من این است که مطبوع ترین، لذیذترین و مفید ترین غذای زمینی به هر حال با مائده ی آسمانی قابل مقایسه نیست.
از بیان همه ی این مقدمات که طولانی هم شد، مقصودم این است که:
شما دختران خواه و ناخواه از آسمان آمده اید و دانسته یا ندانسته به آن گوهر ازل و ابد متصلید، این شأن و منزلتت را حفظ کنید، همین و السلام.
نامه ی چارلی چاپلین به دخترش (جرالدین چاپلین)
آن هنگام که دخترش در پاریس به کار آموختن هنر اشتغل داشت، نامه ای به او نوشت که خلاصه ی آن به شرح زیر می باشد:
دخترم دنیایی که تو در آن زندگی می کنی، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب، آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر بیرون می آیی، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن ولی حال راننده تاکسی را که تو را به منزل می رساند بپرس، حال زنش را بپرس و اگر پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار…
دخترم جرالدین! گاه و بیگاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد. مردم را نگاه کن، زنان بیوه، کودکان یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: من هم از آنها هستم. تو واقعاً یکی از آنها هستی نه بیشتر… هنر قبل از آنکه دو بال پرواز به انسان بدهد، اغلب دو بال او را می شکند… وقتی به مرحله ای رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی همان لحظه تئاتر را ترک کن…
دخترم! دل به زر و زیور مبند. بزرگ ترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه برگردن همه می درخشد اما اگر روزی دلی به مردی آفتاب گونه بستی، با او یکدل باشد و به راستی او را دوست بدار.
دخترم! هیچ کس و هیچ چیز دیگر را در این جهان نمی توان یافت که شایسته ی آن باشد که دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند… برهنگی بیماری عصر ماست به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است.
دخترم جرالدین! برای تو حرف های بسیار دارم ولی به موقع دیگر می گذارم و با این پیام نامه ام را به پایان می رسانم: انسان باش، پاکدل و یکدل باش زیرا که گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پس و بی عاطفه بودن است.
لطفا نظر یادتون نره 🙂
همچنین ببینید – مشاهده فهرست مقالات مذهبی
نوشته شده در 4 مهر 1400