محمدعلی جمال زاده

«زندگینامه محمدعلی جمال زاده»

سيد محمد علي جمال زاده فرزند سيد جمال الدين واعظ در سال 1270 در اصفهان متولد شد. پس از اتمام تحصيلات مقدماتي به بيروت رفت و در سال 1915 به دعوت انجمن مليون ايران براي مبارزه عليه روس و انگلستان عازم برلن شد. بعد از پراكنده شدن جمع مليون ، مدتي در برلن ماند و از آنجا به ژنو رفت و در دفتر بين اللملي كار ، در ژنو شروع به فعاليت كرد. وي در دوران جنگ جهاني دوم در ژنو منزوي شد و دل به به خواندن و نوشتن مقالات و داستان هاي خود خوش كرد.

جمالزاده در عهد زمامداري رضاشاه تقريبا خاموشي گزيد ولي در مواردي نيزكارهايي همچون نشر « مجله علم و هنر » را در ژنو به انجام رساند. با فرارسيدن شهريور 1320 حيات ادبي او شروع شد و چند داستان در تهران از او به چاپ رسيد كه مهمترين آن « يكي بود يكي نبود » با سبكي خاص ، نگاه ها را به سو ي آثار او معطوف ساخت. جمال زاده تا پايان زندگي در ژنو به سر برد و سرانجام در سال 1376 دار فاني را وداع گفت.

 والدين و انساب:

پدر وي سيد جمال الدين واعظ اصفهاني (در اصل همداني) از سادات جبل عامل (صدر) بود. جمالزاده در مورد نسب و كينه خود چنين مي گويد: « پدر پدر من، يعني پدر بزرگ من،اسمش سيد عيسي صدر بود. در شهر همدان ملا بود شاه عباس صفوي اينها را از (جبل عامل) آورده بود به ايران.» از سوي مادر نيز نسبش به اصفهان مي رسد.

 خاطرات كودكي:

 جمالزاده الفبا را در سن چهار سالگي نزد زن دايي اش آمنه بيگم كه زن مؤمن و با سوادي در اصفهان بود قرار گرفت.با فراگيري الفبا ابجد و هوز در محله نوبه مكتب ملا محمد تقي (ملا قم تقي) كه در يكي از بالاخانه هاي مسجد سيد در محله بيد آباد واقع بود سپرد. جمالزاده مجددا“ از اين مكتب به مكتب ديگري كه در يكي از بالاخانه هاي مسجد عليقلي آقا در (محله ميرزاها) در نزديك قبرستان (آب پخشان) رفت و نزد آخوندي بنام ملاطاهر فراگيري خواندن و نوشتن پرداخت.

اما وي در اين مكتب نيز ماندگار نشد،مادرش اين بار او را در راستاي بازار بيدآباد نزد ميرزا حسن صحاف كسي كه كتاب هاي پدرش را صحافي مي نمود به شاگردي گذاشت، جمالزاده در نزد اين شخص هم شاگردي مي نمود و هم درس مي خواند،او مي گويد: تازه آنجا معني خواندن و نوشتن را تا حدي فهميدم و كم و بيش دستگيرم شد كه منظور از ياد گرفتن اين علامت هاي كج و معوج كه به نام حروف و حركات چون كرم هاي زيانكاري از اين دوره كودكي مغز و ريشه عمر اطفال معصوم مي افتند و تا دم مرگ شيره جانشان را مي مكند چيست.»

ویژگی های دوران و شخصیت جمال زاده

علی دهباشی ، مدیر مسوول و سردبیر مجله ی بخارا و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات معاصر ایران است. ایشان با جمال زاده مراوداتی داشته و بر چاپ آثار مرحوم جمال زاده نظارت کرده است. آقای دهباشی در سال ۱۳۷۷ کتابی درباره ی بزرگداشت جمال زاده به چاپ رساند که دربردارنده ی مجموعه ای از مقالات بود. او در پاسخ اینکه “کدام یک از وجوه جمال زاده را برجسته تر می دانید” گفت:

“جمال زاده یکی از نادر شخصیت های فرهنگی ایران است که وجوه گوناگون دارد:

ـ عمر طولانی ؛ او ۱۰۶ سال زندگی کرد.

ـ از سال های نوجوانی در بحرانی ترین دوره ی تاریخ ایران و جهان یعنی جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم در خارج از ایران و در نقاط حساسی که در ارتباط با ایران بود، حضور داشت

محمدعلی جمال زاده

ـ به اعتبار مقاله هایی که در روزنامه ی کاوه نوشت جوان ترین روزنامه نگار ایران بود.

ـ نخستین داستان نویس مدرن ایران است و به علت عمر طولانی و ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زنده ای در ایران داشت. بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با ایران قطع شد ولی جمال زاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامه نگاری بود. وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند می خواند و سعی می کرد این ارتباط را برقرار نگه دارد.  

بسیاری از مخاطبانش او را هرگز ندیدند؛ به علت اینکه او در ژنو زندگی می کرد. بدون تردید جمال زاده آغازگر داستان نویسی جدید ایران بود ، ولی دیگر در زمینه ی داستان نویسی کارش را ادامه نداد و وارد حوزه های دیگری شد از جمله پژوهش های فرهنگی در زمینه ی تاریخ ایران ، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود. نمونه ی این پژوهش ها را در نوشته ی درخشان او تحت عنوان گنج شایگان می بینیم که اثری است تحقیقی درباره ی مسایل اقتصادی ایران و از منابع مهم به شمار می رود.

یا تحقیقات او در زمینه ی خلقیات ما ایرانیان که اتفاقاً به همین عنوان هم چاپ شد و در دوران گذشته ممنوع بود، چون جمال زاده در آن کتاب تمام زمینه های فرهنگی روحیات ایرانیان را بررسی کرد. بنابراین بخش مهمی از زندگی جمال زاده به عنوان ایران شناس طی شد.کتاب دیگرش فرهنگ لغات عامیانه است که بعد از کتاب مرحوم امیرقلی امینی یکی از بهترین کارهای پژوهشی در این چهارچوب است. در زمینه ی جنگهای ایران و روسیه هم کتابی نوشت و به عنوان پژوهشگر تاریخ ،خیلی دقیق و مسلط کارش را انجام داد.

جنبه ی دیگر شخصیت جمال زاده تبدیل شدن او بود به تاریخ سیار ؛ یعنی جمال زاده در معرض حوادث گوناگون تاریخی ، فرهنگی ، اجتکاعی بود و اظهار نظرهای بسیاری کرد که این را من و آقای ایرج افشار زیر عنوان خاطرات جمال زاده منتشر کردیم. یک آدم جامع الاطراف بود که کارش را در داستان نویسی ادامه نداد ؛ یا بهتر بگویم: داستان نویسی را ادامه داد اما دیگر داستان هایش ادامه ی داستان های قبلی نبود بلکه خاطراتی بود که در قالب داستان نوشته می شد.

یکی بود ـ یکی نبود ، حسینعلی میرزا ، سر و ته یک کرباس ، قصه هایی برای بچه های ریش دار و راه آب نامه تعدادی از داستان های اوست. درست است که جمال زاده پس از فاصله گرفتن از داستان نویسی محقق و پژوهشگر شد ولی پیوندش را با داستان نویسی همیشه ادامه داد. مهمترین نقدهایی که بر بعضی از داستان های ایرانی نوشته شده به قلم جمال زاده است. توجه شما را جلب می کنم به نقدهای جمال زاده در مورد مدیر مدرسه، درباره ی بوف کور، شادکامان دره ی قره سو و دیگر آثار داستانی که مجموعه ی اینها را من در یک کتاب قصه نویسی جمع آوری کردم.

او در وصیت نامه ای کلیه ی حقوق مادی و معنوی آثارش را به دانشگاه تهران بخشید و برای این کار هیاتی تعیین کرد. اعضای هیات اولیه اش کسانی چون دکتر علی اکبر سیاسی ، دکتر جواد شیخ الاسلامی ، آقای باستانی پاریزی و ایرج افشار بودند.

در سالهای بعد این هیات تغییر کرد و کسان دیگری آمدند ولی در طی ۱۵ سال اخیر بنده از طرف هیات به عنوان ویراستار و سخن گوی بنیاد جمال زاده تعیین شدم که تا به حال ۲۶جلد از آثار جمال زاده را منتشر کردیم. شیوه ی کار من این بود که نسخه ای را از کتابخانه ی جمال زاده که به دست خود او تصحیح شده بود با نسخه ای از کتابخانه ی مجتبی مینوی با رسم الخط امروزی مقابله کردم و نسخه ی واحدی آماده کردم و برای چاپ به انتشارات سخن سپردم.

نامه های جمال زاده در ۷ جلد حروفچینی شده و قرار است منتشر بشود. کتاب دیگر خاطرات و یادداشت های پراکنده ی جمال زاده است که جلد اولش را خانم سوسن اصیلی کار کردند و قرار است انتشارات سخن چاپ کند.”

علی دهباشی خاطره ای را که جمال زاده در ژنو برای او تعریف کرده است چنین بازگو می کند:

ـ ” یکی از خاطراتی که جمال زاده برایم نقل کرد در این باره بود که چگونه داستان نویس شد ؟ او تعریف کرد که در برلین اعضای روزنامه ی کاوه چهارشنبه شب ها دور هم جمع می شدند و خاطرات می گفتند و مطالب ادبی می خواندند. هر چهارشنبه نوبت یک نفر بود و در این جمع کسانی چون علامه قزوینی ، پورداوود ، سیدحسن تقی زاده ، کاظم زاده ایرانشهر و… بودند. تا چهارشنبه شبی که نوبت جمال زاده می شود و او فکر می کند که چه چیز را برای جمع بگوید.

بعد از مدتی فکر می کند که بشیند آن داستان فارسی شکر است را بنویسد و همه اش نگران بوده که علامه قزوینی بگوید این مهملات چیست می خوانی و… خلاصه آن چهارشنبه فرا می رسد و جمال زاده با دودلی شروع به خواندن داستانش می کند.

می گفت همینطور سطر به سطر که می خواندم در چهره ی ایشان نگاه می کردم تا اگر علائم نارضایی بود قطع کنم. و می بیند که نه ، آنها با توجه گوش می کنند. گفت داستان را خواندم و همه خوششان آمد و در پایان قزوینی من را خیلی تشویق کرد و در واقع این چهارشنبه شبی بود که من داستان نویس شدم. تشویق آن شب منجر به این شد که داستان نویسی را ادامه دادم. “

 اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي:

 كودكي جمالزاده با خاطراتي زيبا از كوچه هاي تودر توي شهر تاريخي اصفهان ،مساجد و مناره ها، حمام ها و دكانها، مكتبخانه ها و درس و بحث ها، بازي و نشست و برخاست با فرزندان ملك المتكلمين و ديد و بازديدها پدر آغاز شده است و در تلاشها و مبارزات سياسي همراه وي در پاي منبر وشنيدن خطابه هاي آتشينش، تشنج ها،و سؤقصدها در تهران ادامه يافته است.  

تحصيلات رسمي و حرفه اي:

جمالزاده پس از گذراندن دوره تحصيل در مكتبخانه به مدرسه آخوندها و طلاب علم رفت. اين مدرسه در دهنه بازار بيد در كنار نهر معروف به (ماري بابا حسين) قرار داشت. باتوجه به صغرمن عمامه به سر نهاد و به صورت طلاب علوم دينيه در آمد. آخوندي به نام حاجي آخوندي بدون مقدمه صرف و نحو عربي را با كتاب (جامع المقدمات) به آنها تدريس نمود. درهمين زمان مدرسه اي به طرز جديد باز توسط ميرزا علي خان و حاجي جواد (صراف) باز شد.

البته اين مدرسه عمر بسيار كوتاهي داشت زيرا اين مدرسه را تعطيل گرديد. جمالزاده بعد از اين جريان براي مدتي از درس و مدرسه دور ماند تا آنكه مادرش با خبر شد كه در محله شاشان (شهشان،شاه شاهان) سيد با سواد و انگليسي داني به نام مير سيد علينقي خانه مسكوني خود را به صورت مدرسه اي در آورده است و شاگرد قبول مي كند، بنابراين مادرش او را به اين مدرسه فرستاد كه اين مدرسه نيز بعد از مدتي تعطيل شد. بدليل مسائل سياسي در سال 1321 جمالزاده به اتفاق خانواده به تهران رفتند. در تهران پدرش او را به مدرسه (ثروت) فرستاد.

در مدرسه ثروت كتابهاي جغرافياي محمد صفي خان ،هندسه علي خان،مارگو براي فرانسه،كتاب ديگري به نام متود كه گويا از تاليفات عباسقلي خان بود تدريس مي شد. قبل از آنكه جمالزاده از اين مدرسه فارغ التحصيل شود، پدرش اورا به مدرسه ادب كه از موسسات مرحوم حاجي ميرزا يحيي دولت آبادي سپرد. او تحصيل در اين مدرسه را ادامه داد تا آنكه در اين زمان دولت ايران چند نفر معلم فرانسوي براي مدرسه دارالفنون استخدام نمود،

بدليل خالي بودن كلاسهاي درس اين معلمان كه عموما“ گياه شناسي ،حيوان شناسي،و شيمي و غيره بود وزارت معارف وقت (امروز وزارت فرهنگ) عده اي از شاگردان مدارس تهران (رشديه ،علميه ،آليانس،اقدسيه ،سياسي،سادات ،اسلامي و ثروت…) را انتخاب نموده و به دارالفنون فرستادند كه از جمله اين شاگردان جمالزاده بود.

شيوه تدريس اين معلمان به زبان فرانسه بود لذا شاگردان به دليل عدم آشنايي با اين زبان در فراگيري دروس مشكل داشتند لذا ميرزا محمد علي خان فروغي و برادرش ميرزا ابوالحسن خان كه فرانسه مي دانستند سمت مترجمي يافتند وشب ها درس ها را در نزد معلمان فرانسوي حاضر مي كردند و روزها به شاگردان ياد مي دادند

جمالزاده از دارالفنون چنين تعريف مي كند: من بچه سيد معمم نا بالغ سر درس علم « استوئولوژي » يعني از رفقا از قلعه كبري كه دخمه زردشتيان و در بيرون دروازه شاهزاده عبدالعظيم دست چپ واقع بود با تمهيداتي يك جمجه به دست آورده بوديم و با نخود خام سوراخ و ثغبه آن را پر كرديم و حداكثر در آن وارد كرديم تا نخودها باد كرد و استخوان هاي جمجمه را در هم تركانيد و ما توانستيم درس خود را استخوان به دست ياد بگيريم.

دو سالي نگذشت كه جمالزاده توسط پدرش براي تحصيل به بيروت رفت. سن جمالزاده در اين اوقات از دوازده سال در گذشته بود. تمايل وي به تحصيل در دانشگاهها سبب عزيمتش به اروپا شد. جمالزاده با پايان بافتن تحصيلات دوره متوسطه براي تحصيل در رشته حقوق از طريق مصر به فرانسه عزيمت نمود. به توصيه ممتاز السلطنه سفير ايران به لوزان در سوئيس رفت. تا پايان 1329 قمري در لوزان مانده و بقيه تحصيل خود را در ديژون فرانسه ادامه داد و در سال 1323 فارغ التحصيل شده است.

خاطرات و وقايع تحصيل:

جمالزاده در دوران تحصيل در بيروت پدر خود را از دست داد. در اين زمان اوضاع سياسي ايران دگرگون شد. محمد علي شاه مجلس را به توپ بست و هر يك از آزاديخواهان به سرنوشتي دچار شدند. سيد جمال ( پدر جمالزاده ) پنهاني خود را به همدان رسانيد تا به عتبات برود. ولي در آنجا به چنگ عمال دولتي افتاد و چون او را به دستور دولت به حكومت بروجرد تحويل دادند در اين شهر به اراده حاكم امير افخم به طناب انداخته و مقتول شد.

در مدت تحصيل در اروپا مهمترين حادثه اي كه به وقوع پيوست جنگ جهاني بود. وقوع جنگ جهاني موجب تشكيل كميته مليون ايراني به زعامت سيد حسن تقي زاده ، دربرلن ، براي مبارزه با روس و انگليس شده يكي از ايرانياني كه به همكاري در اين كميته دعوت شد سيد محمد علي جمالزاذه بود. او در سال 1915 به برلن رفت و تا سال 1930 در اين شهر زيست.  

محمدعلی جمال زاده

فعاليتهاي ضمن تحصيل:

جمالزاده در زمان تحصيل در مدرسه لازاريست ( عين طوره ) اندك اندك با نويسندگي به معناي جديد كلمه آشنايي يافته و با روزنامه لاكروآ ( Croix = صليب )همكاري نمود كه البته در اين راه سوي حاصل نكرد.

هم دوره اي ها و همكاران:

جمالزاده با مستشرقان ناموري چون ژ.ماركورات، و گايگر،ايگن متيوح ،اسكارمان آشنا شد. و از هم سخني با آنان دامنه اطلاعاتش نسبت به كتاب هاي اروپايي درباره مشرق گسترش يافت و بر راه و روش اروپايي تحقيق آگاهي يافت. جز اين با ايرانيان دانشمندي چون محمد قزويني،سيد حسن تقي زاده، ميرزا فضاعلي آقا تبريزي (موسوي) آشنايي و همكاري يافت و از نشست و برخاست با اقران خود چون حسين كاظم زاده ايرانشهر، ابراهيم پور داود،محمود غني زاده،سعدالله خان درويش، مهدي ملكزاده، سود جست.  

همسر و فرزندان:

جمالزاده در مدت اقامت در فرانسه با دختر خانمي فرانسوي به نام ژوزفين ازدواج نمود البته اين اولين ازدواج جمالزاده بود و او در زماني كه در دفتر بين المللي كار عضويت داشته ازدواج ديگري نيز نموده است.

زمان و علت فوت:

جمالزداه روز هفدهم آبان 1376 در شهر ژنو- كنار درياچه لمان-در سن يكصدو شش سالگي درگذشت.

 مشاغل و سمتهاي مورد تصدي:

جمالزده پس از تعطيلي مجله كاوه به عنوان مترجم به خدمت سفارت ايران در برلين در آمد و سپس سرپرستي محصلين ايراني به او واگذار شد. حدود هشت سال در اين كار بود تا اين كه از سال 1931 به دفتر بين المللي كار وابسته به جامعه ملل پيوست و در سال 1956 بازنشسته شد. پس از برلين به ژنو مهاجرت كرد و تا پايان عمر در اين شهر بود. در اين مدت چند دوره به نمايندگي دولت ايراني در چلسات كنفرانس بين المللي آموزش و پرورش شركت كرد.  

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره:

جمالزاده در سال 1915 به برلن رفت. سپس با ماموريتي از سوي كميته مليون به بغداد كرمانشاه اعزام شد. در بغداد با همكاري پورداود نشريه « رستاخيز را انتشار داد و در كرمانشاه عشاير كرد و لرد را عليه دشمنان ايران به مبارزه دعوت كرد و ارتش ملي تشكيل داد اما موفقيتي حاصل ننمود. جمالزاده در سفر مجددخود به برلن به اتفاق تقي زاده مجله سياسي ـ فرهنگي « كاوه را انتشار داد و در شماره پانزدهم ژوئيه 1916 ميلادي ، نخستين مقاله خود را با عنوان « وقتي كه ملتي اسير مي شود » به چاپ رساند.

در سال هاي 1310 تا 1320 كمي از فعاليت هاي فرهنگي وي كم شد جز اين كه به عنوان « عضو وابستة فرهنگستان ايران انتخاب شد. در زمان جشن هزارة فردوسي منحصرا يك مقاله با نام « نه اندر نه آمد سه اندر چهار » از او در « فردوسي نامه » مهر 1313 چاپ شد. در جشن هفتصد ساله تاليف گلستان سعدي ، كتابچه اي به نام « پندنامه سعدي » منتشر كرد ( 1317 ).

از جمله كارهاي ديگر او در اين سال ها: مقاله اي درباره كتاب مندرج در مجله تعليم و تربيت ، مقاله هايي در مجله موسيقي ، ترجمه قصه اي از آناتول فرانس در مجله مهر ( 1316 ) و ترجمه داستاني از اسكار وايلد در همان مجله ( 1317 ) و چندمقاله در روزنامه « كوشش » از جمله درباره كتاب « زيبا » نوشته محمد حجازي ، حاصل اين دوره از نويسندگي جمالزاده مي باشد.

در سال 1918 ميلادي نخستين كتاب خود را با عنوان « گنج شايگان » ( يا اوضاع اقتصادي ايران ) نوشت كه پس از از 65 سال ، بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در تهران تجديد چاپ شد. در خلال مدتي كه سرپرستي محصلين ايراني را برعهده داشت دوبار و در دوران عضويت دفتر بين المللي كار ، پنج بار به ايران سفر كرد، اما در هريك از اين سفرها مدتي كوتاهي در ايران اقامت نمود. شايد نادرست نباشد گفته شود كه سال هاي زندگي او در ايران فقط سيزده سال از عمر دراز او بوده است. و نود و اندي سال را بيرون از ايران زندگي كرده است.

جمالزاده همواره تلاش مي نمود در مجامع و محافل علمي ـ فرهنگي حضور يابد. يكي از محافلي كه او در آن حضور مي يافت محفلي به نام « صحبت هاي علمي ادبي » بود كه به طور ماهانه برگزار مي شد. او مقدمات پژوهشگري و مقاله نويسي را در همين ايام فراگرفت ؛ مقاله هايي كه او در « كاوه » منتشر مي نمود ، او را روز به روز در پژوهش و نگارش دليرتر مي كرد. پس از تعطيل شدن مجله كاوه ، به همكاري با جواناني كه در اروپا درس مي خواندند و مجله « فرنگستان » را در برلن بنيان نهاده بودند ، شتافت ومقاله هايي در آن مجله به چاپ رسانيد.

با متوقف شدن انتشار مجله فرنگستان به روزنامه هاي ايران رو كرد و در روزنامه هاي « ايران آزاد ، شفق ، سرخ ، كوشش ، اطلاعات » به چاپ مقالاتي كه بيشتر مطالب آن اجتماعي بود ، پرداخت. سپس مديريت مجله « علم و هنر » را پذيرفت و در برلن انتشار داد. موسس اين مجله ابوالقاسم وثوق بود. اين مجله بيش از هفت شماره از آن منتشر نشد ( مهر 1306 – بهمن 1307 ). فعاليت هاي جمالزاده در سال هاي 1310 تا 1321 بسيار محدود بود. او در اين سال ها به عنوان « عضو وابسته فرهنگستان ايران » انتخاب شد. و نيز چند مقاله در نشريات به چاپ رساند.

پس از شهريور 1320 با تاسيس مجله هاي ادبي در ايران ، براي نشريات « سخن ، يغما ، راهنماي كتاب ، وحيد ، ارمغان ، هنر و مردم » مقاله نوشت و داستان منتشر كرد. و نيزدر مجله « كاوه » كه محمد عاصمي در مونيخ منتشر مي كرد مقالات زيادي به چاپ رسانيد. از جمله فعاليت هاي ديگر جمالزاده در خارج از كشور ، ملاقات با هموطنش اعم از ادبا و فضلا يا رجال سياسي بود و در داخل ايران نيز با اهل كتاب و قلم مكاتبه مداوم داشت ؛ هركس كه به او نامه مي نوشت پاسخي به تفصيل دريافت مي كرد.  

آرا و گرايشهاي خاص:

جمالزاده با اينكه در نگارش داستان هاي خود از نويسندگان اروپايي متاثر بوده ، اما با تمسك به هنر قصه پردازي ايراني و آفرينش روش هاي روايتگري به سبك داستان سرايان كهن و كاربرد اصطلاحات و مفاهيم سنتي ، گويي هنوز هم در« محله سيد نصر الدين » تهران سكونت دارد و سخنان شيوا و آرمان هاي داستاني او متعلق به مردم اين سرزمين است كه در فرهنگ ايراني زندگي مي كنند و از اين رو نويسندگان و نقادان ايراني حق دارند كه بگويند:

« جمالزاده از ايراني ترين نويسندگان معاصر ايراني ترين نويسندگان معاصر ايران است ». جمالزاده فعاليت نويسندگي را با پژوهش آغاز كرد و پيش از آن كه به داستان نويسي مشهور گردد ، نويسندة مباحث تاريخي و سياسي و اجتماعي به شمار مي آمد ؛ وي به مناسبت پيشگامي در نوشتن داستان كوتاه به اسلوب اروپايي ، بي گمان مبتكر و موسس اين سبك بوده است.

بررسی نوشته های جمال زاده

یکی بود یکی نبود، اولین و مهم ترین مجموعه ی داستانی جمال زاده است. این کتاب شامل شش داستان است که عبارتند از: فارسی شکر است ، درد دل ملا قربانعلی ، دوستی خاله خرسه ، رجل سیاسی، بیله دیگ بیله چغندر و ویلان الدوله که از میان آنها سه داستان اول اهمیت بیشتری دارند.

اهمیت این داستان ها به غیر از پیشگام بودنشان نثر ساده و روان و قابل فهم آن هاست که در راستای تحقق همان دموکراسی ادبی است که جمال زاده در مقدمه ی کتاب به آن اشاره می کند. البته نویسنده در مقدمه ، از فرم در ادبیات بحثی نمی کند و درباره ی ساختار داستان پردازی ، صناعات و شیوه های داستان نویسی چیزی نمی گوید. در مقابل جمال زاده به محتوا در ادبیات توجه می کند.

مثلاً می گوید رسالت اصلی داستان نویس، توصیف نحوه ی زندگی اقشار گوناگون جامعه و ضبط کلام و لهجه های گوناگون زبان آنها است تا به این وسیله موجب شناخت اقشار جامعه از یکدیگر شود و بر سنت پرستی عشیره ای و قبیله ای غلبه شود.

این قضیه البته خصلت داستانهای او را به خوبی نشان می دهد. نثر روان جمال زاده ادامه ی نوشته های تالبوف ، زین العابدین مراغه ای و به خصوص چرند و پرند دهخدا در روزنامه ی صور اسرافیل است. دومین ویژگی این داستان ها نگاه انتقادی و از بیرونشان به مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران است. در واقع می توانیم این مجموعه را در چهاچوب سبک رئالیسم انتقادی قرار دهیم که البته از لحاظ ادبی هم قابل توجه است.

یعنی مثل نوشته های بسیاری از نویسندگان این سبک که در سال های بعد داستان هایشان را نوشتند ، صرفاً بیانگر شعارهای اجتماعی و سیاسی نیست. نکته ی دیگر استفاده از طنز در داستان های جمال زاده است. اهمیت این موضوع هنگامی بیشتر روشن می شود که بدانیم پس از جمال زاده استفاده از زبان طنز جز در آثار معدودی از نویسندگان ایرانی ادامه نیافت.

از عناصر مهم دیگر می توانیم به گفت و گو یا دیالوگ اشاره کنیم. جمال زاده این گفت و گو ها را به شکل مستقیم و سر راست به کار نمی گیرد بلکه آن ها را از ذهن و زبان شخصیت های داستان می گذراند و به صورت نمایشی بیان می کند. هیچ کدام از داستان های بعدی جمال زاده به شهرت یکی بود یکی نبود نرسیدند.

بسیاری از صاحب نظران ادبی در مورد دلیل موفقیت یکی بود یکی نبود معتقدند که این اثر درست زمانی نوشته شد که همه ناخودآگاه منتظر نوشته شدن چنین اثری بودند. اثری که در عین سهل و ساده و عادی و محاوره ای بودن زبانش از خصلت ایجاز برخوردار باشد و منعکس کننده ی بسیاری از مسایل زمانه ی خود نیز باشد. ولی الزاماً همه ی نوشته های بعدی جمال زاده از این ویژگی ها برخوردار نبودند.

جمال زاده پس از داستان یکی بود و یکی نبود ۲۰ سال هیچ داستانی خلق نکرد تا اینکه در سال ۱۳۲۱ به چاپ اولین رمان خود به نام دارالمجانین دست زد که از لحاظ نوع تکنیک ادبی و نو بودن سوژه، از نگاه منتقدان نسبت به زمان خودش اثری قابل توجه به شمار می رود. رمان دارالمجانین برخلاف اثر اول جمال زاده در حیطه ی ادبیات ذهنی و فردی قرار می گیرد ، نه در حوزه ی ادبیات عینی ، رئالیستی و اجتماعی. او در این رمان به مسایل مهمی چون رابطه ی عقل و جنون و تحلیل بسیاری از بیماری های روانی می پردازد.

بسیاری از اتفاقات داستان هم در قالب گفت و گوی شخصیت های داستان در تیمارستان می گذرد و البته باز هم از عنصر طنز خالی نیست.

از ویژگی های قابل توجه رمان آن است که برای نخستین بار صادق هدایت که از نویسندگان مطرح آن زمان بود در نقش یکی از کارکترهای اصلی داستان قرار می گیرد. نام هدایت در این رمان تحت عنوان موسیو هدایت علی می آید که به آن موسیو بوف کور هم می گویند. نویسنده در جایی از داستان می گوید این آدم با خودش یک عروسک چینی از پاریس آورده و به این عروسک عشق می ورزد. می دانیم هدایت داستانی دارد به نام عروسک پشت پرده و جمال زاده در واقع می آید همان عنصر را از آن داستان هدایت می گیرد و به رمانش می چسباند.

ضمناً جمال زاده در رمان دارالمجانین صحبت از عناصر سه قطره خون می کند و دوباره آن را به مسیو هدایت پیوند می زند و چون مسیو هدایت در این داستان دائماً صحبت از عروسک و سه قطره خون می کند خانواده اش وی را به دارالمجانین می فرستند و می گویند حتماً دیوانه است. بدین ترتیب جمال زاده با شگرد خاصی به نقد هدایت می پردازد و به او طعنه می زند. شگفت آن که در این داستان مسیو هدایت علی خودکشی می کند. یعنی جمالزاده به طور غریبی ۱۰ سال پیش از خودکشی هدایت، شیوه ی پایان یافتن عمر او را پیش بینی کرده بود.

مسعود رضوی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در مورد نقش روشنفکری و روشنگری جمال زاده می گوید:

ـ ” محمدعلی جمال زاده نقش بسیار برجسته ای در تجدید حیات ادبی کشور ما دارد اما این تنها نقش او نبود. جمال زاده در زمینه های مختلف فرهنگی یکی از برجسته ترین پژوهشگران و قلم زنان کشور ما بوده است. می توان گفت در عرصه ی روشنگری از پیشگامان بوده و از پر کارترین افرادی که توانستند تاثیری تحول آفرین در کشور ما داشته باشند. جمال زاده در یک دوره ی انفعال فرهنگی می زیست البته نه به این معنا که انقلاب مشروطیت انفعال ایجاد کرده باشد ، بلکه به این معنی که پس از انقلاب مشروطه سردرگمی هایی در جامعه ی فرهنگی ایران ایجاد شده بود.

بسیاری تکلیف خود را نمی دانستند؛ مثلاً در نثر فارسی عده ای هنوز به سنت منشیان قدیم می نوشتند ، گروهی با متون مذهبی سر و کار داشتند و از لغات پیچیده ی عربی استفاده می کردند و شماری هم از فرنگ برگشته بودند و اعتقاد داشتند که باید کاملاً گذشته را نفی کرد و حتا خط فارسی را هم عوض کرد. اما جمال زاده متوجه شد که مردم نیازهای دیگری دارند. سطح سواد توده ی مردم حداقل در شهرها بالا رفته و بایست به شکل دیگری مردم را مخاطب قرار داد.

با توجه به این مسایل جمال زاده آیینه ی تمام نمای خواسته های دوره ی مشروطیت است. یکی از مسایلی که در دروه ی مورد بحث ما اهمیت داشت علل عقب ماندگی ایرانیان در برابر اروپایی ها و غربی ها بود.

دلایل این عقب ماندگی دغدغه ی روشنفکران و اهل فرهنگ بود. مثلاً می بینیم که شخصی چون میرزا حبیب اصفهانی چقدر به این مسایل توجه داشت و در واقع انتقاد از برخی اخلاقیات ایرانی و بعضی رسوم و سنتهای دست و پا گیر را سرلوحه کار خودش قرار داد.

کاستی هایی مثل عدم آشنایی ایرانی ها با جهان معاصر و نا آشنایی آنان با فرهنگ خودی. ولی جمال زاده بسیار منسجم تر و مبسوط تر از دیگران و از جمله میرزا حبیب به این طرح این انتقادها پرداخت ؛ به خاطر اینکه جمال زاده مثل میرزاحبیب اصفهانی فقط تا استانبول نرفته بود بلکه تا قلب اروپا و به بهترین نقاط اروپا سفر کرده بود و در آنجا درس خوانده و زندگی کرده بود. همچنین مدتی هم در مناطقی مثل بیروت گذرانده بود که سرزمین هایی چند فرهنگی هستند. بنابراین خیلی خوب توانست این مسایل را حلاجی کند و در آثارش به معرض نمایش بگذارد.

در این زمینه نمونه ی عالی آثار او یکی داستان های اوست که بی شک صبغه ی انتفادی دارد و دیگری کتاب خلقیات ما ایرانیان که بسیار سر و صدا به پا کرد و به شکل مستقیم تری معضلات فرهنگی ایرانیان را مطرح نمود. جمال زاده از یک سو اطلاعات فراوانی در مورد فولکلور های ایران داشت و از سوی دیگر در نوشتن مستعد بود و توانست دیدگاه های خود را عرضه کند اما در عین حال از وطن دور بود و با همزبانان خود چندان نمی توانست سخن بگوید و گاهی اوقات دیده می شود که انتقادهایش به شکل تصنعی بیان می شود.

نکته ای هم در مورد شیوه ی پژوهش و تاریخ نگاری جمال زاده باید گفت. جمال زاده از پیشگامان تاریخ نویسی نوین ایران و از پیشگامان بررسی مسایل اقتصادی و اجتماعی ایران هم بوده است. او کتاب معروفی درباره ی مسایل اقتصادی ایران نوشته که نامش گنج شایگان است و بارها تجدید چاپ شده. این کتاب در زمان خودش منحصر به فرد بوده است و ما قبل از آن کتابی به این جامعیت نداریم مگر کتاب هایی که برخی مستشرقین با متدها و با اغراض خاص خود نوشتند.

اما در گنج شایگان نه تنها مسایل مهم اقتصادی ایران چون پست ، تلگراف ، وضع جغرافیایی و… آورده شده بلکه حتا به مسایل ریزی مثل اوزان و مقادیر هم پرداخته شده و این که پیمانه های سنتی ما دقیق و یکدست نیستند. یک جا چارک معیار است ، جای دیگر من است یا چیزی دیگر. خلاصه آن که اوزان و مقادیر در جاهای مختلف ایران با هم فرق دارند و همین مانعی است در راه برنامه ریزی های سراسری در زمینه ی اقتصادی و اجازه نمی دهد قوانین یکسان وضع شود. این مسائل را برای اولین بار جمال زاده به شیوه ای جدی و عالی مطرح کرد.

دیگر کار مهم جمال زاده، تاریخ نگاری او بود. تا قبل از جمال زاده تاریخ نگاری ما به شکل سنتی و بر اساس شیوه ی ناسخ التواریخ صورت می گرفت. به این صورت که مورخ، نوشتن تاریخ را از دوران پیامبران سلف آغاز می کرد و بعد به عصر پادشاهان می رسید و تاریخ هریک را به ترتیب روایت می کرد و جلو می آمد تا همه ی تاریخ را به صورتی کلی بازگو کرده باشد.

اما جمال زاده یک موضوع خاص را (تاریخ روابط ایران و روس ) که همیشه برای مملکت ما مساله ساز بوده انتخاب کرد و براساس اسناد تاریخی، کتابی تحلیلی نوشت. او ارائه ی تحلیل را وارد فرهنگ تاریخ نویسی ما کرد چیزی که در تاریخ نگاری سنتی ایران وجود نداشت. “

از میان دیگر پژوهش های تاریخی جمال زاده می توان به آزادی و حیثیت انسانی و تصویر زن در فرهنگ ایرانی اشاره کرد.

جمال زاده در زمینه ی ترجمه به نسبت سایر زمینه ها کار کمتری انجام داد. برخی از ترجمه های مهم او عبارتند از:

ـ ویلهم تل اثر معروف شیلر ، خسیس اثر معروف مولیر و داستانهای برگزیده از چند نویسنده. با این همه او نخستین کسی بود که در دو شماره از مجله ی سخن در مورد جیمز جویس و شاهکار بزرگش رمان اولیس مقاله نوشت و آنان را به هم میهنانش معرفی کرد.

منبع تصاویر: ویکی پدیا

صفحه اصلی سایت گوگل کروم ، مشاهده فهرست مقالات مشاهیر گوگل کروم

نوشته شده در 29 دی 1401 توسط بهنام پروندی

یک تحقیق پر محتوا و عالی به صورت رایگان در اختیار شما محقق عزیز قرار گرفت، لطفا نظرت رو جهت تزریق انرژی مثبت به بنده اعلام کن 🙂

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *