تفاوت دیدگاه شاعران از عشق

5200 تومان

«تفاوت دیدگاه شاعران از عشق»

عشق چیست؟

عشق لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است.

همچنین احساسی عمیق، علاقه ای لطیف و یا جاذبه ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می توان در حوزه هایی غیر قابل تصور ظهور کند. عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد. در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد می تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می باشد. اما در کل عشق باور(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)که با حس صلح دوستی و انسانیت در تطابق است.

عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است در واقع عشق را می توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آن را در یک رابطه دو طرفه با دیگری تقسیم می کند. با این وجود کلمه عشق در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می کند. علاوه بر عشق رمانتیک که آمیخته ای ازا حساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی، عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز می توان متصور شد، در واقع این کلمه را می توان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش مانند فعالیت های مختلف و انواع غذا به کار برد.

ریشه عشق را از عشقه دانسته اند عشقه نام گیاهی است که در زبان فارسی به آن پیچک می گویند این گیاه به دور گیاهان می پیچد و آن ها را زرد و خشک می کند عشق نیز بی وجود عاشق چنین می کند.

غم ها در این حال و هوا، معادل کلمه عشق است و گاهی نیز با کلمه درد در یک ردیف قرار می گیرد. عشق بار عظیم امانتی است که انسان تحمل آن را بر جان شیفته خود پذیرفته است. عشق بخششی ازلی است که حافظ در آن زمان که دیگران قرعه قسمت بر عیش زده اند او غم عشق را برگزیده است.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند

دل دیوانه ی ما بود که هم بر غم زد

مولوی را شاعری در وصال می دانند و حافظ را شاعری در فراق. سروش حافظ را در مقام عاشقی می داند و مولوی را در مقام معشوقی می داند. به استناد سخن افلاکی در مناقب العارفین که حضرت خداوندگار ت(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ا مقام عاشقی بود و عاشقان بلاکش باشند و ما را مقام معشوقی است. حافظ در قید زمان بود و مولوی از بند زمان رسته … مولوی فرح بن فرح است اما حافظ شقایقی که همزاد داغ است … همین خار حسرت و تیغ ملامت و ندامت جان حافظ را می گزد و بال و پر این عقاب عرصه معنا را می بندد تا از دام زمان نگریزد … حافظ غمگین و شراب خواه است و مولوی بی غم و بی باده مست.

حافظ: شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش

که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

مولوی:  باده غمگینان خورند و ما ز می خوشدل تریم

رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش

خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال

هر غمی کو گرد ما گردید شد خون خویش

مولوی شاعری مختار است و حافظ شاعری سخت تابیده در چنبره جبر … مولوی در تعبیری زیبا، بار امانت را «اختیار» می داند که انسان خود خواسته آن بار عظیم را در ناباوری آسمان و زمین و کوه ها به شانه کشیده است و حافظ دیوانه ای که ناخواسته قرعه فال امانتی ناشناخته را به نام او رقم زده اند … مولوی خود برگزیده است و حافظ برگزیده شده است … حافظ قفس آلوده ای است که اگرچه از کنگر(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)اما همچنان در پس آینه هستی، طوطی مفتش داشته اند اما مولوی طوطی ناطق گریزان از بند هجران است و پران تا هندوستان جان

مقایسه عشق در غزلیات سعدی و حافظ

ای که دایم به خویش مغروری             گر تو را عشق نیست مغروری

گرد دیوانگان عشق نگرد                     که به عقل عقیله مشهوری

مستی عشق نیست در سر تو               رو که تو مست آب انگوری

سخن عشق نه آنست که آید به زبان      ساقیا (برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)فت و شنفت

ای آنکه به تقدیر و بیان دم زنی از عشق  ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت

عشق زمینی بسیار گذراست و سرانجام آن تلخ کامی و اندوه. از این رو مرگ و یا مبارزه با نفس جهت ترک انجام فرامین نفس، شادمانی جاوید و کام یابی غایی را در پی دارد. لیکن دوری کردن از نفس و زیر پا گذاشتن فرامین آن کاریست بس دشوار دیوان حافظ با همین مبحث آغاز می گردد.

الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها           که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول      آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل

اما چرا رسیدن به عشق در عین آسان بودن در آغاز سیر و سلوک در نهایت به (مشکل) بر می خورد. از نظر حافظ پیمودن راه عشق ابتدا بسیار آسان نشان می دهد اما (خود) و (منیت) انسان و توجه به ظواهر مادی او را از سیر به تکامل باز می دارد. (خود) و یا (نفس) نمی خواهد دریابد که مسئله عشق ارزشمند تر از عالم ناسوت و محدوده جهان مادی است.

و اما سعدی:

تمام وجود سعدی آوازی از عشق دارد که با ترفندی، آینه دل انسان را به سوی خود می کشاند آنقدر با طبیعت و جان و روح مأنوس می شود که گاهی احساس می کنی در گلستان با سرور کائنات هم قدم شده ای و گاهی در گوشه و کنار سطرها گم گشته ای هدف سعدی(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)یات و روایات نیست. بلکه نوعی عشق بازی است که با حرمکت درون عاشق در دنیای تفکر و تأمل قدم گذاشته و انسان به نوعی از شناخت در وجود خالق یکتا تا نهاد درونی خود می رسد و می فهمد که آدمی با هر بار زیر خاک دفن شدن نمی میرد بلکه وجود دیگری می یابد.

اما گلستان این کتاب عشق وجود انسان شناسی و والاتر از همه خداشناسی در اعماق میراث تاریخ نه تنها رنگی از خاک و بویی از غربت ندارد بلکه همراه زمان و حتی فراتر از آن در دل و جان آدمی همانند الماسی زیبا و پر فروغ درخشنده و با دیدگان و آینه وجود انسان مأنوس شده و سایه ای از آرامش و افتخار برای دل ها و جان های آشفته بر جای گذاشته و وارثان عاشق را شرابی گوارا از دریای علم خداوندی چشانده. همان گونه که سعدی خود نیز جرعه ای از آن نوشید و در غروب زمان طلوعی جاودان داشت.

به چه کار آیدت ز گل طبقی؟              از گلستان من بیرورقی

گل همین پنج روز و شش باشد            وین گلستان همیشه خوش باشد.

در مفهوم عشق رنگ و بوی دل باختگی و رسوایی را به نمایش می گذارد و با آنکه عاشق همه چیز را از دست می دهد ولی جاودان می ماند و با آنکه او را ملامت و سرزنش می کند ولی از عشق با زیبایی یاد می کند و چه زیبا میراث به یادگار گذاشته ما ایرانیان را برایمان زنده می کند عشق که از وجود خداوند در کالبد بشر تعبیر شده است چه در عالم خاکی و چه در عالم والا تمام از وجود خداوند سرچشمه گرفته.

حافظ از انسان های شیطان صفت گریز دارد.

سروده های حافظ همه سرشار از عشق است. آنگاه که سر راست از شیفتگی خویش سخن می گوید. پیداست که چه مایه، توان عشق ورزیدن و بیان کردن این والایی را دارد و چه آنگاه که بر ریاکاران زمانه می تازد، خوار داشت و نکوهش او از سر عشق است. سعدی به تصوف تشکیلاتی متعلق نیست سر سپرده هیچ پیری نشده و زندگی خانقاهی را نیز نپذیرفته است حقیقتاً او صوفی نبوده و تلاشی هم برای پیشبرد و توسعه عرفان نکرده، آنچه که در اینجا بررسی خواهد شد عشق عفیف و نگاه پاک از دیدگاه سعدی است.

در پس زبان تند حافظ، روانی بدخواه و خشمگین نیست او به نیکی این آموزه ی بزرگ را دریافته است که (با خنده می کُشند نه با خشم) حافظ آشکارگی روان ها را خوش می دارد ! او چون آفتاب و باران بر هر کسی می تابد و می بارد. اگر کسی پرورده ی آفتاب و باران نباشد این دست نوازش و مهر برای او تازیانه ای خواهد شد. گناه از حافظ نیست اگر نوش برای کسی نیش است باید در چیستی خویش بیاندیشیم نه در چیستی آنچه که به سوی ما آمده است. اگر ما چنین نبودیم چنین چیزهایی را فرا نمی خواندیم. حافظ یک استوره آفرین بزرگ است(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)د زمان و مکان می رهاند و از درونشان انسان ها و چیزهایی فرا زمانی و فرا مکانی پدید می آورد. راز شاهکارهای جاودانه در همین است که می گوید عشق زمینی یا عشق جنسی یا هر دو که دوست دارند بنامندش. خوارمایه و تباه است؟! کسی که چنین چیزی بگوید پرده از روان خوارمایه و تباه خویش برداشته است. عشق زمینی در زبان و اندیشه و زندگی حافظ به چنان بلندایی می رسد که مرزهای خدایی را نیز در می نوردد ما نیز باید چنان زندگی کنیم که با دست زدن به هر چیز آن چیز را والایی و نشانه های خدایی ببخشیم.

درباره مفهوم عشق و مصداق آن در غزل های سعدی مانند برخی دیگر از موضوعاتی که بدان اشاره شد، برخی عشق او را یک سره زمینی و جسمانی پنداشته و تأویل عرفانی غزل های سعدی را نادرست دانسته اند. برخی دیگر با تأکید بر اندیشه های عرفانی سعدی معشوق او را در غزل ها معشوق آسمانی و عرفانی شناخته اند. برخی دیگر هم با روشی معتدل بخشی از سروده های سعدی را عرفانی و بخشی دیگر را غیر عرفانی دانسته اند. کسانی که غزل سعدی را در مایه مجاز یا عاشقانه انسانی می دانند همین موجود انسان دوپا پنداشته اند و حال آنکه او نیز معشوقی درو(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)لِ  شاعر …. و نیز حتی همان محبوبی که آمیزه ای از کمال زیبایی صورت و سیرت است کسی نیست جز همان مفهوم و موجود مثالی درونی.

تفاوت دیدگاه مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو از عشق

* عشق در شعر و اندیشه ی مهدی اخوان ثالث صیغه ای سنتی دارد و واجد همان مشخصاتی است که از روح یک انسان عارف مآب سنتی سراغ داریم. کلید واژگان شاملو: باستان گرایی، شعر سپید، نثر کهن، آشنایی زدایی است.

طرفداران شعر اخوان را بیشتر کسانی تشکیل می دهند که نسبت به مسائل ملی ایران شیفتگی بسیار دارند ولی طرفداران شاملو چنین نیستند و البته تأکید دارد که استثناها را باید به یک سو نهاد.

پس به مقوله ی کیفیت و کمیت روی می آوریم و می نویسد «شمار شاعران» طرفدار شاملو چند برابر شاعران طرفدار اخوان است. یعنی طرفداران شاملو به لحاظ کمیت بسیارند … ولی طرفداران اخوان کیفیت کارشان بهتر است.

برای کسانی که از فضای کهنه و تکراری شعر سنتی فارسی ملول اند، شعر شاملو واقعاً «هوای تازه ای» است. از عوالمی سخن می گوید که مورد نیاز روحی انسان معاصر است و آن عوالم در شعر اخوان کمتر وجود دارد.

تفاوت دیدگاه غربی و شرقی از عشق

عشق را هم غربی ستاش کرده هم شرقی ولی با این تفاوت که ستایش غربی از آن نظر است که وصال شیرین در بر دارد و حداکثر از آن نظر است که به از میان رفتن خودی فردی که همواره زندگی را مکدّر می کند و به یگانگی در روح منجر می شود و دو شخصیت بسط یافته و یکی شده. توأم با یکدیگر زیست می کنند و از حداکثر لطف زندگی بهره مند می گردند. ستایش شرقی از این نظر است که عشق فی حدّ ذاته مطلوب و مقدس است؛ به روح، شخصیت و شکوه می دهد، الهام بخش است، کیمیا اثر است. مکمل است و تصفیه کننده است. نه بدان جهت که وصالی شیرین در پی دارد یا(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) لطف در روح انسانی است. از نظر شرقی اگر عشق انسان به انسان، مقدمه است، مقدمه معشوقی، عالی تر از انسان است و اگر مقدمه یگانگی و اتحاد است، مقدمه یگانگی و وصول به حقیقی عالی تر از افق انسانی است. خلاصه اینکه در مسئله عشق نیز مانند بسیاری از مسائل دیگر، طرز تفکر شرقی و غربی متفاوت است. غربی در عین اینکه آخرین مرحله، عشق را از یک شهوت ساده جدا می داند و به آن صفا و رقّتی روحانی می دهد آن را از چهار چوب مسائل زندگی خارج نمی سازد و به چشم یکی از مواهب زندگی اجتماعی به آن می نگرد ولی شرقی عشق را در مافوق مسائل مادی زندگی جستجو می کند.

عشق از دیدگاه ویل دورانت، فروید همه چیز را ناشی از غریزه جنسی می داند. علم دوستی را، خیر را، فضیلت را، پرستش را، و همه چیز را به طریق اولی عشق را جنسی می داند ولی نظریه او را امروز دیگر قبول نمی کنند نظریه دیگری یافت شده است در عشق احیاناً کیفیاتی پیدا می شود که با جنبه های جنسی سازگار نیست یعنی وابسته به غلیان جنسی نیست که اثر مدار مدار آن باشد چون امر جنسی مثل همان گرسنگی است گرسنگی یک حالت طبیعی است، وقتی که بدن احتیاج به غذا پیدا کند و یک سلسله ترشحات بشود گرسنگی هست و اگر چنین نباشد نیست ولی عشق تابع این خصوصیات نیست از این رو این طور گفته اند که عشق از نظر مبداء جنسی است ولی از نظر منتها و کیفیت غیر جنسی اس(برای دریافت متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)روع می شود، اولش شهوت است ولی بعد تغییر کیفیت و تغییر حالت می دهد و در نهایت امر تبدیل به یک حالت روحانی می شود. فسلفه ویل دورانت می گوید عشق بعدها تغییر مسیر و جهت و حتی تغییر خصوصیت و تغییر کیفیت می دهد یعنی دیگر از حالت جنسی به طور کامل خارج می شود او اساس نظریه فروید را صحیح نمی داند. ویل دورانت می گوید هر امر معنوی اصل و پایه طبیعی دارد و هر امر مادی یک پایه گسترش و بسط معنوی می گوید در سرتاسر زندگی انسان به اتفاق همه عشق از هر چیز جالب تر است و تعجب اینجا است که فقط عده کمی درباره ریشه و گسترش آن بحث کرده اند. عشق هم در غرب و هم در شرق از شهوت تفکیک شده و امر قابل ستایش و تقدیسی شناخته شده است.

عشق از دیدگاه مولوی

مولوی عشق را نه در دل انسان جلوه گر می داند که اجزاء هستی را عاشق آن جان جان می داند و حتی موجودات و جزوها را عاشق هم تلقی می کند.

عاشقی کر زین سر و گر زان سر است

عاقبت ما را بدان سر رهبر است

جمله اجزاء جهان زان حکم پیش

جفت جفت و عاشقان جفت خویش

فهرست مطالب

عشق چیست؟ 1
تفاوت دیدگاه حافظ و مولوی از عشق 3
تفاوت دیدگاه حافظ و سعدی از عشق 6
مقایسه عشق در غزلیات سعدی و حافظ 8
تفاوت دیدگاه شاملو و فروغ از عشق 13
تفاوت دیدگاه مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو از عشق 16
تفاوت دیدگاه اخوان ثالث و فروغ فرخزاد 18
تفاوت دیدگاه غربی و شرقی از عشق 19
عشق از دیدگاه مولوی 20
مجادله عقل و عشق را با برداشتی عارفانه از سخنان مولانا 24

مقاله فوق دارای صفحه مشخصات، فهرست مطالب و 32 صفحه متن (در قالب word و PDF) با رعایت کامل صفحه بندی می باشد. همچنین فونت های کار شده برای متن مقاله  B Nazanin(14) و برای تیترهای داخل مقاله B Titr می باشند.

قیمت این مقاله 5200 تومان می باشد، جهت دریافت کامل متن مقاله (قابل ویرایش) بالای صفحه روی پرداخت و دریافت کلیک کنید

مشاهده فهرست مقالات مشاهیر گوگل کروم

نوشته شده در 2 آبان 1403 توسط بهنام پروندی

لطفا پس از بهره مندی از مطالب فوق با نظر گرمت به من انرژی مثبت تزریق کن 🙂

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تفاوت دیدگاه شاعران از عشق”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما شاید این را هم دوست داشته باشید