«تفسیر سوره اسراء»
مقدمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- معراجگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله! نخستين آيه اين سوره از مسأله «اسرا» يعنى، سفر شبانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از «مسجد الحرام» به «مسجد اقصى» (بيت المقدس) كه مقدمهاى براى معراج بوده است سخن مىگويد، اين سفر كه در (برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) گرفت حد اقل در شرايط آن زمان از طرق عادى به هيچ وجه امكانپذير نبود، و جنبه اعجاز آميز و كاملا خارق العاده داشت.
نخست مىگويد: «منزّه است آن خداوندى كه بندهاش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى- كه گردا گردش را پربركت ساختهايم- برد» (سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ).
اين سير شبانه خارق العاده «به خاطر آن بود كه بخشى از آيات عظمت خود را به او نشان دهيم» (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا).
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گرچه عظمت خدا را شناخته بود، اما سير در آسمانها به روح پرعظمت او در پرتو مشاهده آن آيات بيّنات عظمت بيشترى داد تا آمادگى فزونترى براى هدايت انسانها پيدا كند.
و در پايان اضافه مىكند: «خداوند شنوا و بيناست» «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).
اشاره به اين كه اگر خداوند پيامبرش را براى اين افتخار برگزيد بىدليل نبود، زيرا او گفتار و كردارى آنچنان پاك و شايسته داشت كه اين لباس بر قامتش كاملا زيبا بود، خداوند گفتار پيامبرش را شنيده و كردار او را ديده و لياقتش را براى اين مقام پذيرفته بود «1».
(آيه 2)- از آنجا كه نخستين آيه اين سوره از سير پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن مىگفت، و اين گونه موضوعات غالبا از طرف مشركان و مخالفان مورد انكار واقع مىشد كه چگونه ممكن است پيامبرى از ميان ما برخيزد كه اين همه افتخار داشته باشد لذا قرآن در اينجا اشاره به دعوت موسى و كتاب آسمانى او مىكند تا معلوم شود اين مش(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) اسلام
اين است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هنگامى كه در مكّه بود در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود كرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مكّه بازگشت. و نيز مشهور و معروف آن است كه اين سير زمينى و آسمانى را با جسم و روح توأما انجام داد.
فلسفه تحريم زنا
1- پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطهاى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مىگردد.
زيرا در جامعهاى كه فرزندان نامشروع و بىپدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مىگردد.
از اين گذشته از عنصر محبت كه نقش تعيين كنندهاى در مبارزه با جنايتها و خشونتها دارد محروم مىشوند، و جامعه انسانى به يك جامعه كاملا حيوانى توأم با خشونت در همه ابعاد، تبديل مىگردد.
2- تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انو(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كردهاند باز آمار نشان مىدهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مىدهند.
3- نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مسأله اشباع غريزه جنسى نيست بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم «زنا» هيچ يك از اينها امكان پذير نيست.
(آيه 33)- سوم: حكم ديگر كه اين آيه به آن اشاره مىكند احترام خون انسانها و حرمت شديد قتل نفس است مىگويد: «و كسى كه خداوند خونش را حرام كرده است به قتل نرسانيد مگر (آنجا كه) به حق باشد» (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).
نه تنها قتل نفس بلكه كمترين و كوچكترين آزار يك انسان از نظر اسلام مجازات دارد، و مىتوان با اطمينان گفت اين همه احترام كه اسلام براى خون و جان و حيثيت انسان قائل شده است در هيچ آئينى وجود ندارد.
ولى مواردى پيش مىآيد كه احترام خون برداشته مىشود، و اين در مورد كسانى است كه مرتكب قتل و يا گناهى همانند آن شدهاند، لذا در آيه فوق با جمله «إِلَّا بِالْحَقِّ» اين گونه افراد را استثناء مىكند.
البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نيست، بلكه غير مسلمانانى كه با مسليمن سر جنگ ندارند و در يك زندگى مسالمت آميز با آنها به سر مىبرند، جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع.
سپس به حق قصاص كه براى اولياى دم ثابت است اشاره كرده، مىگويد:
«و كسى كه مظلوم كشته شود براى ولى او سلطه قرار داديم» سلطه قصاص قاتل (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً).
اما در عين حال «او نبايد (بيش از حق خود مطالبه كند و) در قتل اسراف نمايد چرا كه او مورد حمايت است» (فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً).
آرى! اولياى مقتول مادام كه در مرز اسلام گام برمىدارند و از حد خود تجاوز نكردهاند مورد نصرت الهى هستند.
اين جمله اشاره به اعمالى است كه در زمان جاهليت وجود داشت، و امروزه نيز گاهى صورت مىگيرد كه احيانا در برابر كشته شدن يك نفر از يك قبيله، قبيله مقتول خونهاى زيادى را مىريزند و يا اين كه در برابر كشت(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)بىدفاع ديگرى غير از قاتل را به قتل مىرسانند.
(آيه 34)- چهارم: اين آيه چهارمين دستور از اين سلسله احكام را شرح مىدهد نخست به اهميت حفظ مال يتيمان پرداخته و با لحنى مشابه آنچه در مورد عمل منافى عفت در آيات قبل گذشت مىگويد: «و به اموال يتيمان نزديك نشويد» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ).
نه تنها اموال يتيمان را نخوريد بلكه حتى حريم آن را كاملا محترم بشماريد.
ولى از آنجا كه ممكن است اين دستور دستاويزى گردد براى افراد ناآگاه كه تنها به جنبههاى منفى مىنگرند، و سبب شود كه اموال يتيمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنى براى اين حكم ذكر كرده، مىگويد: «مگر به طريقى كه بهترين شيوهها است» (إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ).
بنابراين هرگونه تصرفى در اموال يتيمان كه به منظور حفظ، اصلاح، تكثير و اضافه كردن بوده باشد، مجاز است.
البته اين وضع تا زمانى ادامه دارد كه به حدّ رشد فكرى و اقتصادى برسد آن گونه كه قرآن در ادامه آيه مورد بحث از آن ياد مىكند: «تا زمانى كه به حد بلوغ (و قدرت) برسد» (حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ).
5- سپس به مسأله وفاى به عهد پرداخته، مىگويد: «به عهد خود وفا كنيد چرا كه از وفاى به عهد سؤال مىشود» (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا).
بسيارى از روابط اجتماعى و خطوط نظام اقتصادى و مسائل سياسى همگى بر محور عهدها و پيمانها دور مىزند كه اگر تزلزلى در آنها پيدا شود به زودى نظام اجتماع فرو مىريزد.
(آيه 35)- ششم: آخرين حكم در رابطه با عدالت در پيمانه و وزن و رعايت حقوق مردم و مبارزه با كم فروشى است، مىفرمايد: «و هنگامى كه با پيمانه چيزى را مىسنجيد حق آن را اداء كنيد» (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ).
«و با ميزان و ترازوى صحيح و مستقيم وزن كنيد» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ).
«چرا كه اين كار به سود شماست، و سر انجامش (از همه) بهتر است» (ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا).
اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چيز و همه جا يك ا(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ت، و اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مىكند، و هرگونه انحراف از اين اصل، خطرناك و بد عاقبت است، مخصوصا كم فروشى سرمايه اعتماد و اطمينان را كه ركن مهم مبادلات است از بين مىبرد، و نظام اقتصادى را به هم مىريزد.
(آيه 36)- تنها از علم پيروى كن: در آيات گذشته يك سلسله از اصولىترين تعليمات و احكام اسلامى را خوانديم در اينجا به آخرين بخش از اين احكام مىرسيم كه در آن به چند حكم مهم اشاره شده است.
1- نخست سخن از لزوم تحقيق در همه چيز به ميان آورده، مىفرمايد:
«و از آنچه به آن آگاهى ندارى پيروى مكن» (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ).
نه در عمل شخصى خود از غير علم پيروى كن، و نه به هنگام قضاوت در باره ديگران، نه شهادت به غير علم بده، و نه به غير علم اعتقاد پيدا كن.
و در پايان آيه دليل اين نهى را چنين بيان مىكند: «زيرا گوش و چشم و دل همه مسئولند» و در برابر كارهايى كه انجام دادهاند از انسان سؤال مىشود (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا).
اين مسؤوليتها به خاطر آن است كه سخنانى را كه انسان بدون علم و يقين مىگويد يا به اين طريق است كه از افراد غير موثق شنيده، و يا مىگويد ديدهام در حالى كه نديده، و يا در تفكر خود دچار قضاوتهاى بىمأخذ و بىپايهاى شده كه با واقعيت منطبق نبوده است، به همين دليل از چشم و گوش و فكر و عقل او سؤال مىشود كه آيا واقعا شما به اين مسائل ايمان داشتيد كه شهادت داديد، يا قضاوت كرديد، يا به آن معتقد شديد و عمل خود را بر آن منطبق نموديد؟! ناديده گرفتن اين اصل نتيجهاى جز هرج و مرج اجتماعى و از بين رفتن روابط انسانى و پيوندهاى عاطفى نخواهد داشت.
(آيه 37)- متكبر مباش! اين آيه به مبارزه با كبر و غرور برخاسته و با تعبير زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مىكند، روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد:
«و در روى زمين از روى كبر و غرور، گام برمدار» (وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً).
«چرا كه تو نمىتوانى زمين را بشكافى! و طول قامتت به كوهها نمىرسد»! (إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا).
اشاره به اين كه افراد متكبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محكم به زمين مىكوبند تا مردم را از آمد و رفت خويش آگاه سازند، گردن به آسمان مىكشند تا برترى خود را به پندار خويش بر زمينيان مشخص سازند! هدف قرآن اين است كه كبر و غرور را بطور كلى، محكوم كند، نه تنها در چهره خاصى يعنى راه رفتن. چرا كه غرور سر چشمه بيگانگى از خدا و خويشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم كردن راه حق، و پيوستن به خط شيطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
برنامه عملى پيشوايان اسلام سرمشق بسيار آموزندهاى براى هر مسلمان راستين در اين زمينه است.
در سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: هرگز اجازه نمىداد به هنگامى كه سوار بود افرادى در ركاب او پياده راه بروند و نيز مىخوانيم: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر روى خاك مىنشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مىخورد، و از گوسفند شير مىدوشيد، بر الاغ برهنه سوار مىشد.
(آيه 40)- اين آيه به يكى از افكار خرافى مشركان اشاره كرده و پايه منطق و تفكر آنها را به اين وسيله روشن مىسازد و آن اين كه: بسيارى از آنها معتقد بودند كه فرشتگان دختران خدا هستند در حالى كه خودشان از (برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)نگ و عار داشتند و تولد او را در خانه خود مايه بدبختى و سرشكستگى مىپنداشتند! قرآن از منطق خود آنها اتخاذ سند كرده، مىگويد: «آيا پروردگار شما پسران را تنها در سهم شما قرار داد و خود از فرشتگان دخترانى انتخاب كرد» (أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً).
بدون شك فرزندان دختر همانند فرزندان پسر از مواهب الهى هستند و هيچ گونه تفاوتى از نظر ارزش انسانى ندارند.
ولى هدف قرآن اين است آنها را با منطق خودشان محكوم سازد كه شما چگونه افراد نادانى هستيد براى پروردگارتان چيزى قائل مىشويد كه خود از آن ننگ و عار داريد.
سپس در پايان آيه به صورت يك حكم قاطع مىگويد: «شما سخن بسيار بزرگ و كفرآميزى مىگوييد» (إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيماً).
سخنى كه با هيچ منطقى سازگار نيست و از چندين جهت بىپايه است زيرا:
1- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا اهانت عظيمى به ساحت مقدس او است، چرا كه او نه جسم است نه عوارض جسمانى دارد، نه نياز به بقاء نسل.
2- چگونه شما فرزندان خدا را همه دختر مىدانيد؟ در حالى كه براى دختر پايينترين منزلت را قائليد.
3- از همه گذشته اين عقيده اهانتى به مقام فرشتگان الهى است كه فرمانبران حقند و مقربان درگاه او. شما از شنيدن نام دختر وحشت داريد، ولى اين مقربان الهى را همه دختر مىدانيد.
(آيه 41)- چگونه از حق فرار مىكنند؟! از آنجا كه سخن در آيات گذشته به مسأله توحيد و شرك منتهى شد، در اينجا همان مسأله با بيان روشن و قاطعى دنبال مىشود.
نخست از لجاجت فوق العاده جمعى از مشركان در برابر دلائل مختلف توحيد سخن به ميان آورده، مىگويد: «و ما در اين قرآن انواع بيانات مؤثر را آورديم تا آنها متذكر شوند (و در راه حق گام بردارند) ولى (گروهى از كوردلان) جز بر نفرتشان نمىافزايد» (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً).
در اينجا اين سؤال به ذهن مىرسد كه اگر اين بيانات گوناگون نتيجه معكوس دارد، ذكر آنها چه فائدهاى خواهد داشت؟! پاسخ اين سؤال روشن است و آن اين كه قرآن براى يك فرد يا يك گروه خاص نازل نشده بلكه(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ست، و مسلما همه انسانها اين گونه نيستند، بلكه بسيارند كسانى كه اين دلائل مختلف را مىشنوند و راه حق را باز مىيابند، و همين اثر، براى نزول اين آيات، كافى است، هر چند كوردلانى از آن نتيجه معكوس بگيرند.
(آيه 42)- اين آيه به يكى از دلائل توحيد، اشاره مىكند كه در لسان دانشمندان و فلاسفه به عنوان «دليل تمانع» معروف شده است.
مىگويد: اى پيامبر! «به آنها بگو: اگر با خداوند قادر متعال، خدايان ديگرى بود- آنچنان كه آنها مىپندارند- اين خدايان سعى مىكردند راهى به خداوند بزرگ صاحب عرش پيدا كنند» و بر او غالب شوند (قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا).
زيرا طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مىخواهد قدرت خود را كاملتر و قلمرو حكومت خويش را بيشتر كند و اگر راستى خدايانى وجود داشت اين تنازع و تمانع بر سر قدرت و گسترش حكومت در ميان آنها در مىگرفت.
(آيه 43)- و از آنجا كه در تعبيرات مشركان، خداوند بزرگ تا سر حد يك طرف نزاع تنزل كرده است، در اين آيه بلافاصله مىگويد: «خداوند از آنچه آنها مىگويند پاك و منزه است و (از آنچه مىانديشند) بسيار برتر و بالاتر است» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً).
(آيه 44)- سپس براى اثبات عظمت مقام پروردگار و اين كه از خيال و قياس و گمان و وهم مشركان است، به بيان تسبيح موجودات جهان در برابر ذات مقدسش پرداخته، مىگويد: «آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند همگى تسبيح خدا مىگويند» (تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ).
نه تنها آسمانها و زمين، بلكه «هيچ موجودى نيست مگر اين كه تسبيح و حمد خدا مىگويد ولى شما تسبيح آنها را درك نمىكنيد» (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ).
عالم شگرف هستى با آن نظام عجيبش با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خيره كنندهاش و با آن ريزه كاريهاى حيرت زا همگى «تسبيح و حمد» خدا مىگويند.
با اين حال «او بردبار و آمرزنده است» (إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً). و شما را به خاطر شرك و كفرتان فورا مؤاخذه نمىكند، بلكه به مقدار كافى مهلت مىدهد و درهاى توبه را به روى شما باز مىگذارد تا اتمام حجت شود.
(آيه 45)-
شأن نزول:
اين آيه در باره گروهى از مشركان نازل شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به هنگامى كه در شب تلاوت قرآن مىكرد و در كنار خانه كعبه نماز مىگذارد آزار مىدادند، و او را با سنگ مىزدند و مانع دعوت مردم به اسلام مىشدند.
خداوند به لطفش چنان كرد كه آنها نتوانند او را آزار دهند- و شايد اين از طريق رعب و وحشتى بود كه از پيامبر در دل آنها افكند.
تفسير:
بىخبران مغرور و موانع شناخت- به دنبال آيات گذشته اين سؤال براى بسيارى پيش مىآيد كه با وضوح مسأله توحيد به طورى كه همه موجوات جهان به آن گواهى مىدهند چرا مشركان اين واقعيت را نمىپذيرند؟ چرا آنها اين آي(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ن را مىشنوند و بيدار نمىشوند؟! آيه مىگويد: «اى پيامبر! هنگامى كه قرآن مىخوانى ميان تو و آنها كه ايمان به آخرت ندارند، حجاب و پوششى نامرئى قرار میدهيم» (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً).
اين حجاب و پرده، همان لجاجت و تعصب و خودخواهى و غرور و جهل و نادانى بود كه حقايق قرآن را از ديدگاه فكر و عقل آنها مكتوم مىداشت و به آنها اجازه نمىداد حقايق روشنى همچون توحيد و معاد و صدق دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مانند آن را درك كنند.
اينجاست كه مىگوييم: اگر كسى بخواهد صراط مستقيم حق را بپويد و از انحراف و گمراهى در امان بماند بايد قبل از هر چيز در اصلاح خويشتن بكوشد.
تهیه شده از اینترنت
فهرست مطالب
مقدمه 1
احترام پدر و مادر در منطق اسلام 15
فلسفه تحريم زنا 19
نماز شب يك عبادت بزرگ روحانى 44
معاد جسمانى 56
مقاله فوق دارای صفحه مشخصات، فهرست مطالب و 61 صفحه متن (در قالب ) با رعایت کامل صفحه بندی می باشد. همچنین فونت های کار شده برای متن مقاله B Nazanin(14) و برای تیترهای داخل مقاله B Titr می باشند.
قیمت این مقاله 8500 تومان می باشد، جهت دریافت کامل متن مقاله (قابل ویرایش) بالای صفحه روی پرداخت و دریافت کلیک کنید
همچنین ببینید – مشاهده فهرست مقالات مذهبی
نوشته شده در 12 مهر 1402 توسط بهنام پروندی
لطفا پس از بهره مندی از مطالب فوق با نظر گرمت به من انرژی مثبت تزریق کن 🙂
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.