تفسیر سوره اسراء

8500 تومان

«تفسیر سوره اسراء»

مقدمه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- معراج‏گاه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله! نخستين آيه اين سوره از مسأله «اسرا» يعنى، سفر شبانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از «مسجد الحرام» به «مسجد اقصى» (بيت المقدس) كه مقدمه‏اى براى معراج بوده است سخن مى‏گويد، اين سفر كه در (برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) گرفت حد اقل در شرايط آن زمان از طرق عادى به هيچ وجه امكان‏پذير نبود، و جنبه اعجاز آميز و كاملا خارق العاده داشت.

نخست مى‏گويد: «منزّه است آن خداوندى كه بنده‏اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى- كه گردا گردش را پربركت ساخته‏ايم- برد» (سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ).

اين سير شبانه خارق العاده «به خاطر آن بود كه بخشى از آيات عظمت خود را به او نشان دهيم» (لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا).

پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گرچه عظمت خدا را شناخته بود، اما سير در آسمانها به روح پرعظمت او در پرتو مشاهده آن آيات بيّنات عظمت بيشترى داد تا آمادگى فزونترى براى هدايت انسانها پيدا كند.

و در پايان اضافه مى‏كند: «خداوند شنوا و بيناست» «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).

اشاره به اين كه اگر خداوند پيامبرش را براى اين افتخار برگزيد بى‏دليل نبود، زيرا او گفتار و كردارى آنچنان پاك و شايسته داشت كه اين لباس بر قامتش كاملا زيبا بود، خداوند گفتار پيامبرش را شنيده و كردار او را ديده و لياقتش را براى اين مقام پذيرفته بود «1».

(آيه 2)- از آنجا كه نخستين آيه اين سوره از سير پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن مى‏گفت، و اين گونه موضوعات غالبا از طرف مشركان و مخالفان مورد انكار واقع مى‏شد كه چگونه ممكن است پيامبرى از ميان ما برخيزد كه اين همه افتخار داشته باشد لذا قرآن در اينجا اشاره به دعوت موسى و كتاب آسمانى او مى‏كند تا معلوم شود اين‏ مش(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) اسلام

اين است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هنگامى كه در مكّه بود در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بيت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود كرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مكّه بازگشت. و نيز مشهور و معروف آن است كه اين سير زمينى و آسمانى را با جسم و روح توأما انجام داد.

فلسفه تحريم زنا

1- پيدايش هرج و مرج در نظام خانواده، و از ميان رفتن رابطه فرزندان و پدران، رابطه‏اى كه وجودش نه تنها سبب شناخت اجتماعى است، بلكه موجب حمايت كامل از فرزندان مى‏گردد.

زيرا در جامعه‏اى كه فرزندان نامشروع و بى‏پدر فراوان گردند روابط اجتماعى كه بر پايه روابط خانوادگى بنيان شده سخت دچار تزلزل مى‏گردد.

از اين گذشته از عنصر محبت كه نقش تعيين كننده‏اى در مبارزه با جنايتها و خشونتها دارد محروم مى‏شوند، و جامعه انسانى به يك جامعه كاملا حيوانى توأم با خشونت در همه ابعاد، تبديل مى‏گردد.

2- تجربه نشان داده و علم ثابت كرده است كه اين عمل باعث اشاعه انو(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!) كه براى مبارزه با عواقب و آثار آن امروز فراهم كرده‏اند باز آمار نشان مى‏دهد كه تا چه اندازه افراد از اين راه سلامت خود را از دست داده و مى‏دهند.

3- نبايد فراموش كرد كه هدف از ازدواج تنها مسأله اشباع غريزه جنسى نيست بلكه اشتراك در تشكيل زندگى و انس روحى و آرامش فكرى، و تربيت فرزندان و همكارى در همه شئون حيات از آثار ازدواج است كه بدون اختصاص زن و مرد به يكديگر و تحريم «زنا» هيچ يك از اينها امكان پذير نيست.

(آيه 33)- سوم: حكم ديگر كه اين آيه به آن اشاره مى‏كند احترام خون انسانها و حرمت شديد قتل نفس است مى‏گويد: «و كسى كه خداوند خونش را حرام كرده است به قتل نرسانيد مگر (آنجا كه) به حق باشد» (وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ).

نه تنها قتل نفس بلكه كمترين و كوچكترين آزار يك انسان از نظر اسلام مجازات دارد، و مى‏توان با اطمينان گفت اين همه احترام كه اسلام براى خون و جان و حيثيت انسان قائل شده است در هيچ آئينى وجود ندارد.

ولى مواردى پيش مى‏آيد كه احترام خون برداشته مى‏شود، و اين در مورد كسانى است كه مرتكب قتل و يا گناهى همانند آن شده‏اند، لذا در آيه فوق با جمله «إِلَّا بِالْحَقِّ» اين گونه افراد را استثناء مى‏كند.

البته احترام به خون انسانها در اسلام مخصوص مسلمانها نيست، بلكه غير مسلمانانى كه با مسليمن سر جنگ ندارند و در يك زندگى مسالمت آميز با آنها به سر مى‏برند، جان و مال و ناموسشان محفوظ است و تجاوز به آن حرام و ممنوع.

سپس به حق قصاص كه براى اولياى دم ثابت است اشاره كرده، مى‏گويد:

«و كسى كه مظلوم كشته شود براى ولى او سلطه قرار داديم» سلطه قصاص قاتل (وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً).

اما در عين حال «او نبايد (بيش از حق خود مطالبه كند و) در قتل اسراف نمايد چرا كه او مورد حمايت است» (فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً).

آرى! اولياى مقتول مادام كه در مرز اسلام گام برمى‏دارند و از حد خود تجاوز نكرده‏اند مورد نصرت الهى هستند.

اين جمله اشاره به اعمالى است كه در زمان جاهليت وجود داشت، و امروزه نيز گاهى صورت مى‏گيرد كه احيانا در برابر كشته شدن يك نفر از يك قبيله، قبيله مقتول خونهاى زيادى را مى‏ريزند و يا اين كه در برابر كشت(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)بى‏دفاع ديگرى غير از قاتل را به قتل مى‏رسانند.

(آيه 34)- چهارم: اين آيه چهارمين دستور از اين سلسله احكام را شرح مى‏دهد نخست به اهميت حفظ مال يتيمان پرداخته و با لحنى مشابه آنچه در مورد عمل منافى عفت در آيات قبل گذشت مى‏گويد: «و به اموال يتيمان نزديك نشويد» (وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ).

نه تنها اموال يتيمان را نخوريد بلكه حتى حريم آن را كاملا محترم بشماريد.

ولى از آنجا كه ممكن است اين دستور دستاويزى گردد براى افراد ناآگاه كه تنها به جنبه‏هاى منفى مى‏نگرند، و سبب شود كه اموال يتيمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنى براى اين حكم ذكر كرده، مى‏گويد: «مگر به طريقى كه بهترين شيوه‏ها است» (إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ).

بنابراين هرگونه تصرفى در اموال يتيمان كه به منظور حفظ، اصلاح، تكثير و اضافه كردن بوده باشد، مجاز است.

البته اين وضع تا زمانى ادامه دارد كه به حدّ رشد فكرى و اقتصادى برسد آن گونه كه قرآن در ادامه آيه مورد بحث از آن ياد مى‏كند: «تا زمانى كه به حد بلوغ (و قدرت) برسد» (حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ).

5- سپس به مسأله وفاى به عهد پرداخته، مى‏گويد: «به عهد خود وفا كنيد چرا كه از وفاى به عهد سؤال مى‏شود» (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا).

بسيارى از روابط اجتماعى و خطوط نظام اقتصادى و مسائل سياسى همگى بر محور عهدها و پيمانها دور مى‏زند كه اگر تزلزلى در آنها پيدا شود به زودى نظام اجتماع فرو مى‏ريزد.

(آيه 35)- ششم: آخرين حكم در رابطه با عدالت در پيمانه و وزن و رعايت حقوق مردم و مبارزه با كم فروشى است، مى‏فرمايد: «و هنگامى كه با پيمانه چيزى را مى‏سنجيد حق آن را اداء كنيد» (وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ).

«و با ميزان و ترازوى صحيح و مستقيم وزن كنيد» (وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ).

«چرا كه اين كار به سود شماست، و سر انجامش (از همه) بهتر است» (ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا).

اصولا حق و عدالت و نظم و حساب در همه چيز و همه جا يك ا(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ت، و اصلى است كه بر كل عالم هستى حكومت مى‏كند، و هرگونه انحراف از اين اصل، خطرناك و بد عاقبت است، مخصوصا كم فروشى سرمايه اعتماد و اطمينان را كه ركن مهم مبادلات است از بين مى‏برد، و نظام اقتصادى را به هم مى‏ريزد.

(آيه 36)- تنها از علم پيروى كن: در آيات گذشته يك سلسله از اصولى‏ترين تعليمات و احكام اسلامى را خوانديم در اينجا به آخرين بخش از اين احكام مى‏رسيم كه در آن به چند حكم مهم اشاره شده است.

1- نخست سخن از لزوم تحقيق در همه چيز به ميان آورده، مى‏فرمايد:

«و از آنچه به آن آگاهى ندارى پيروى مكن» (وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ).

نه در عمل شخصى خود از غير علم پيروى كن، و نه به هنگام قضاوت در باره ديگران، نه شهادت به غير علم بده، و نه به غير علم اعتقاد پيدا كن.

و در پايان آيه دليل اين نهى را چنين بيان مى‏كند: «زيرا گوش و چشم و دل همه مسئولند» و در برابر كارهايى كه انجام داده‏اند از انسان سؤال مى‏شود (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا).

اين مسؤوليتها به خاطر آن است كه سخنانى را كه انسان بدون علم و يقين مى‏گويد يا به اين طريق است كه از افراد غير موثق شنيده، و يا مى‏گويد ديده‏ام در حالى كه نديده، و يا در تفكر خود دچار قضاوتهاى بى‏مأخذ و بى‏پايه‏اى شده كه با واقعيت منطبق نبوده است، به همين دليل از چشم و گوش و فكر و عقل او سؤال مى‏شود كه آيا واقعا شما به اين مسائل ايمان داشتيد كه شهادت داديد، يا قضاوت كرديد، يا به آن معتقد شديد و عمل خود را بر آن منطبق نموديد؟! ناديده گرفتن اين اصل نتيجه‏اى جز هرج و مرج اجتماعى و از بين رفتن روابط انسانى و پيوندهاى عاطفى نخواهد داشت.

(آيه 37)- متكبر مباش! اين آيه به مبارزه با كبر و غرور برخاسته و با تعبير زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مى‏كند، روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مى‏گويد:

«و در روى زمين از روى كبر و غرور، گام برمدار» (وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً).

«چرا كه تو نمى‏توانى زمين را بشكافى! و طول قامتت به كوهها نمى‏رسد»! (إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا).

اشاره به اين كه افراد متكبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محكم به زمين مى‏كوبند تا مردم را از آمد و رفت خويش آگاه سازند، گردن به آسمان مى‏كشند تا برترى خود را به پندار خويش بر زمينيان مشخص سازند! هدف قرآن اين است كه كبر و غرور را بطور كلى، محكوم كند، نه تنها در چهره خاصى يعنى راه رفتن. چرا كه غرور سر چشمه بيگانگى از خدا و خويشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم كردن راه حق، و پيوستن به خط شيطان، و آلودگى به انواع گناهان است.

برنامه عملى پيشوايان اسلام سرمشق بسيار آموزنده‏اى براى هر مسلمان راستين در اين زمينه است.

در سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم: هرگز اجازه نمى‏داد به هنگامى كه سوار بود افرادى در ركاب او پياده راه بروند و نيز مى‏خوانيم: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر روى خاك مى‏نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى‏خورد، و از گوسفند شير مى‏دوشيد، بر الاغ برهنه سوار مى‏شد.

(آيه 40)- اين آيه به يكى از افكار خرافى مشركان اشاره كرده و پايه منطق و تفكر آنها را به اين وسيله روشن مى‏سازد و آن اين كه: بسيارى از آنها معتقد بودند كه فرشتگان دختران خدا هستند در حالى كه خودشان از (برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)نگ و عار داشتند و تولد او را در خانه خود مايه بدبختى و سرشكستگى مى‏پنداشتند! قرآن از منطق خود آنها اتخاذ سند كرده، مى‏گويد: «آيا پروردگار شما پسران را تنها در سهم شما قرار داد و خود از فرشتگان دخترانى انتخاب كرد» (أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنِينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً).

بدون شك فرزندان دختر همانند فرزندان پسر از مواهب الهى هستند و هيچ گونه تفاوتى از نظر ارزش انسانى ندارند.

ولى هدف قرآن اين است آنها را با منطق خودشان محكوم سازد كه شما چگونه افراد نادانى هستيد براى پروردگارتان چيزى قائل مى‏شويد كه خود از آن ننگ و عار داريد.

سپس در پايان آيه به صورت يك حكم قاطع مى‏گويد: «شما سخن بسيار بزرگ و كفرآميزى مى‏گوييد» (إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلًا عَظِيماً).

سخنى كه با هيچ منطقى سازگار نيست و از چندين جهت بى‏پايه است زيرا:

1- اعتقاد به وجود فرزند براى خدا اهانت عظيمى به ساحت مقدس او است، چرا كه او نه جسم است نه عوارض جسمانى دارد، نه نياز به بقاء نسل.

2- چگونه شما فرزندان خدا را همه دختر مى‏دانيد؟ در حالى كه براى دختر پايينترين منزلت را قائليد.

3- از همه گذشته اين عقيده اهانتى به مقام فرشتگان الهى است كه فرمانبران حقند و مقربان درگاه او. شما از شنيدن نام دختر وحشت داريد، ولى اين مقربان الهى را همه دختر مى‏دانيد.

(آيه 41)- چگونه از حق فرار مى‏كنند؟! از آنجا كه سخن در آيات گذشته به مسأله توحيد و شرك منتهى شد، در اينجا همان مسأله با بيان روشن و قاطعى دنبال مى‏شود.

نخست از لجاجت فوق العاده جمعى از مشركان در برابر دلائل مختلف توحيد سخن به ميان آورده، مى‏گويد: «و ما در اين قرآن انواع بيانات مؤثر را آورديم تا آنها متذكر شوند (و در راه حق گام بردارند) ولى (گروهى از كوردلان) جز بر نفرتشان نمى‏افزايد» (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزِيدُهُمْ إِلَّا نُفُوراً).

در اينجا اين سؤال به ذهن مى‏رسد كه اگر اين بيانات گوناگون نتيجه معكوس دارد، ذكر آنها چه فائده‏اى خواهد داشت؟! پاسخ اين سؤال روشن است و آن اين كه قرآن براى يك فرد يا يك گروه خاص نازل نشده بلكه(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ست، و مسلما همه انسانها اين گونه نيستند، بلكه بسيارند كسانى كه اين دلائل مختلف را مى‏شنوند و راه حق را باز مى‏يابند، و همين اثر، براى نزول اين آيات، كافى است، هر چند كوردلانى از آن نتيجه معكوس بگيرند.

(آيه 42)- اين آيه به يكى از دلائل توحيد، اشاره مى‏كند كه در لسان دانشمندان و فلاسفه به عنوان «دليل تمانع» معروف شده است.

مى‏گويد: اى پيامبر! «به آنها بگو: اگر با خداوند قادر متعال، خدايان ديگرى بود- آنچنان كه آنها مى‏پندارند- اين خدايان سعى مى‏كردند راهى به خداوند بزرگ صاحب عرش پيدا كنند» و بر او غالب شوند (قُلْ لَوْ كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَما يَقُولُونَ إِذاً لَابْتَغَوْا إِلى‏ ذِي الْعَرْشِ سَبِيلًا).

زيرا طبيعى است كه هر صاحب قدرتى مى‏خواهد قدرت خود را كاملتر و قلمرو حكومت خويش را بيشتر كند و اگر راستى خدايانى وجود داشت اين تنازع و تمانع بر سر قدرت و گسترش حكومت در ميان آنها در مى‏گرفت.

(آيه 43)- و از آنجا كه در تعبيرات مشركان، خداوند بزرگ تا سر حد يك طرف نزاع تنزل كرده است، در اين آيه بلافاصله مى‏گويد: «خداوند از آنچه آنها مى‏گويند پاك و منزه است و (از آنچه مى‏انديشند) بسيار برتر و بالاتر است» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيراً).

(آيه 44)- سپس براى اثبات عظمت مقام پروردگار و اين كه از خيال و قياس و گمان و وهم مشركان است، به بيان تسبيح موجودات جهان در برابر ذات مقدسش پرداخته، مى‏گويد: «آسمانهاى هفتگانه و زمين و كسانى كه در آنها هستند همگى تسبيح خدا مى‏گويند» (تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ).

نه تنها آسمانها و زمين، بلكه «هيچ موجودى نيست مگر اين كه تسبيح و حمد خدا مى‏گويد ولى شما تسبيح آنها را درك نمى‏كنيد» (وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ).

عالم شگرف هستى با آن نظام عجيبش با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خيره كننده‏اش و با آن ريزه كاريهاى حيرت زا همگى «تسبيح و حمد» خدا مى‏گويند.

با اين حال «او بردبار و آمرزنده است» (إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً). و شما را به خاطر شرك و كفرتان فورا مؤاخذه نمى‏كند، بلكه به مقدار كافى مهلت مى‏دهد و درهاى توبه را به روى شما باز مى‏گذارد تا اتمام حجت شود.

(آيه 45)-

شأن نزول:

اين آيه در باره گروهى از مشركان نازل شده كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به هنگامى كه در شب تلاوت قرآن مى‏كرد و در كنار خانه كعبه نماز مى‏گذارد آزار مى‏دادند، و او را با سنگ مى‏زدند و مانع دعوت مردم به اسلام مى‏شدند.

خداوند به لطفش چنان كرد كه آنها نتوانند او را آزار دهند- و شايد اين از طريق رعب و وحشتى بود كه از پيامبر در دل آنها افكند.

تفسير:

بى‏خبران مغرور و موانع شناخت- به دنبال آيات گذشته اين سؤال براى بسيارى پيش مى‏آيد كه با وضوح مسأله توحيد به طورى كه همه موجوات جهان به آن گواهى مى‏دهند چرا مشركان اين واقعيت را نمى‏پذيرند؟ چرا آنها اين آي(برای مشاهده متن کامل مقاله، آنرا بخرید!)ن را مى‏شنوند و بيدار نمى‏شوند؟! آيه مى‏گويد: «اى پيامبر! هنگامى كه قرآن مى‏خوانى ميان تو و آنها كه ايمان به آخرت ندارند، حجاب و پوششى نامرئى قرار می‏دهيم» (وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً).

اين حجاب و پرده، همان لجاجت و تعصب و خودخواهى و غرور و جهل و نادانى بود كه حقايق قرآن را از ديدگاه فكر و عقل آنها مكتوم مى‏داشت و به آنها اجازه نمى‏داد حقايق روشنى همچون توحيد و معاد و صدق دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مانند آن را درك كنند.

اينجاست كه مى‏گوييم: اگر كسى بخواهد صراط مستقيم حق را بپويد و از انحراف و گمراهى در امان بماند بايد قبل از هر چيز در اصلاح خويشتن بكوشد.

تهیه شده از اینترنت

فهرست مطالب

مقدمه 1
احترام پدر و مادر در منطق اسلام‏ 15
فلسفه تحريم زنا 19
نماز شب يك عبادت بزرگ روحانى 44
معاد جسمانى 56

مقاله فوق دارای صفحه مشخصات، فهرست مطالب و 61 صفحه متن (در قالب word) با رعایت کامل صفحه بندی می باشد. همچنین فونت های کار شده برای متن مقاله  B Nazanin(14) و برای تیترهای داخل مقاله B Titr می باشند.

قیمت این مقاله 8500 تومان می باشد، جهت دریافت کامل متن مقاله (قابل ویرایش) بالای صفحه روی پرداخت و دریافت کلیک کنید

همچنین ببینید گوگل کروم – مشاهده فهرست مقالات مذهبی گوگل کروم

نوشته شده در 12 مهر 1402 توسط بهنام پروندی

لطفا پس از بهره مندی از مطالب فوق با نظر گرمت به من انرژی مثبت تزریق کن 🙂

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تفسیر سوره اسراء”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *