خصوصیات پروردگار

5100 تومان

«خصوصیات پروردگار»

مقدمه

خدا موجودی است که آفریننده جهان و جهانیان است و همو است که هیچ مانندی ندارد و تنها موجودی است که نیازمند به موجود دیگری نیست و تمام موجودات به او احتیاج دارند. باید توجه داشت که اصولاً ماهیت خداوند به این معنا که مثلاً از چه چیز به وجود آمده یا ساخته شده و یا هر چیزی از این است، اصلاً صحیح نمیباشد. چنین فرض هایی، نشانه نقص و کمبود است و در ذات الهی راه ندارد. به عبارت دیگر خدایی که تصور میکنیم، خدا است و اصولاً خداوند در تصور و خیال ما در نمیآید و عقل نیز به ذات الهی راه نمییابد به این معنا که ماهیت او را درک کند، چون لازمه آن، احاطه به خداوند است و خدای نامحدود در احاطه موجود محدود و عقل ناقص داخل نمیشود.

علم خداوند

یکی از دشوارترین مباحث فلسفه الهی بحث علم خدای متعال است. بزرگان فلسفه و کلام تلاشهای فراوانی برای تبیین آن مبذول داشته اند. برخی از فیلسوفان مانند شیخ الرئیس در التعلیقات و صدر المتالهین در اسفار برای تبیین این موضوع، به مباحث مقدماتی مهمی پرداختند.

در عین حال، بین فیلسوفان و متکلمین اختلافات زیادی در این زمینه مشاهده می شود. تا آنجا که برای فرار از پاره ای اشکالات، برخی از متکلمین بکلی علم الهی را هم نسبت به ذات خویش و هم نسبت به اشیای عالم منکر شده اند؛ اما غالب قریب به اتفاق فلاسفه و متکلمین علم خدا را در هر دو مورد پذیرفتند؛ هر چند درباره کیفیت این علم بین خود آنها اختلاف نظر جدی وجود دارد.

برخی، هم علم به ذات و هم علم به مخلوقات را عین ذات الهی دانسته اند و برخی دیگر علم به ذات را عین ذات و علم به مخلوقات را صورتهایی قائم به ذات و خارج از آن شمرده اند و بعضی علم تفصیلی ذاتی خداوند را نسبت به مخلوقات پذیرفته اند، اما برخی دیگر، چنین علمی را منکرند و علم تفصیلی پیشین به مخلوقات را خارج از ذات و قائم به ذات دانسته اند و برخی دیگر بکلی منکر علم تفصیلی پیشین شده اند و علم تفصیلی به مخلوقات را در مرتبه مخلوقات و بلکه عین وجود آنها می دانند. برخی نیز علم خدا به مخلوقات را از نوع علم حصولی و برخی آن را از نوع علم حضوری دانسته اند.

علم ذاتی و علم فعلی

صفات ذاتی الهی صفاتی هستند که از مقام ذات با توجه به نوعی از کمال وجودی انتزاع می شوند مانند حیات، قدرت و علم، اما صفات فعلی صفاتی هستند که از مقام فعل با توجه به رابطه وجودی خاص انتزاع می شود مانند خالق و رزاق و رب.

بنابراین، ویژگی صفات ذاتیه این است که برای انتزاع آنها لازم نیست که وجود مخلوقات را از دیدگاه خاصی منظور کرد؛ بر خلاف صفات فعلیه که منظور کردن وجود مخلوقات در انتزاع آنها ضروری است. خلاصه این که، صفات ذاتیه از مقام ذات انتزاع می گردند؛ ولی صفات فعلیه از مقام فعل انتزاع می شوند.

در این که صفات فعلیه عین ذات خدا نیستند میان فلاسفه اتفاق نظر وجود دارد اما در مورد صفات ذاتیه، آرا، مختلف است و قول امامیه این است که این صفات، عین ذات الهی می باشند.

از بیان سابق می توان معنای علم ذاتی و علم فعلی را نیز فهمید: علم ذاتی علمی است که خداوند در مقام ذات بدون در نظر گرفتن مخلوقات واجد آن است و این علم، عین ذات الهی است، ولی علم فعلی از مقام فعل (مخلوقات) انتزاع می شود و قبل از تحقق مخلوقات وجود ندارد.

نکته مهمی که در باب صفات فعلیه از جمله علم فعلی ذات حق باید مورد عنایت قرار گیرد این است که اتصاف افعال الهی به زمان و مکان و تغییر و تحول و… باعث این نمی شود که ذات حق متصف به این اوصاف گردد؛

زیرا اینگونه افعال دارای دو حیثیتند؛ یکی حیثیت انتساب به مخلوقات که از این نظر متصف به قیود زمانی و مکانی می شوند و دیگری حیثیت انتساب به خدای متعال که از این منظر، منسلخ از زمان و مکان می باشند. بنابراین، اگر گفته می شود که خداوند در فلان زمان و مکان، فلان موجود را آفرید و یا نسبت به فلان پدیده علم پیدا کرد، بازگشت این قیود به مخلوقات است نه این که مستلزم نسبت زمان و مکان به خدای متعال باشد. این نکته، در خور دقت فراوان و کلید حل بسیاری از مشکلات است.

علم تفصیلی و اجمالی

یکی دیگر از مباحثی که در باب علم باری تعالی میان فلاسفه مطرح است، علم تفصیلی و اجمالی می باشد. بحث، این است که خداوند پیش از آفرینش مخلوقات در مقام ذات نسبت به مخلوقات علم تفصیلی دارد یا علم اجمالی. منظور از علم تفصیلی، دانستن تک تک پدیده ها و موجودات با همه چند و چون آنهاست و مراد از علم اجمالی، دانستن کلیات امور نه جزئیات آن است.

علم تفصیلی و اجمالی در انسان نیز مطرح می شود. علم تفصیلی انسان نسبت به اشیا این است که در حال حاضر مساله ای از مسائل را در نظر می گیرد و به موجب برهانی که بر آن قائم است آن را تصدیق می کند و مسائل دیگر را نیز به همین نحو اذعان می نماید. علم اجمالی آن است که انسان اصول و قواعد کلی یک علم مانند حساب، هندسه یا فقه را بداند و با دانستن آنها می تواند هر مساله ریاضی و یا هر مساله فقهی را به اندازه آشنایی اش به آن اصول، قواعد و کلیات، حل کند.

ملکه اجتهاد و استنباط در برخی از علوم مانند فقه قبل از بررسی تفصیلی مسائل، از نوع علم اجمالی است. می توان گفت علم اجمالی علمی است بسیط و واحد اما علم تفصیلی علمی است مرکب و متعدد.

حال، پس از ذکر این مقدمات، به بحث علم باری و حل شبهات آن وارد می شویم. ما در اینجا دو بحث را به صورت مجزا مطرح می کنیم؛ یکی ادله اثبات علم خدا و دیگری پاسخ به شبهات وارده در این موضوع.

ادله اثبات علم خدا

برای اثبات علم خداوند ادله متعددی اقامه کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

الف) واجب الوجود مجرد است و هر مجردی به ذات خود عالم است. پس واجب الوجود به ذات خود عالم است. دو مقدمه این برهان در فلسفه به صورت قاطع به اثبات رسیده است. در اینجا به همین مقدار اشاره می کنیم که تجرد ذات حق و مبرا بودن او از جسمیت و مادیت لازمه واجب الوجود بودن و غنای ذات حق است؛

زیرا لازمه مادیت، ترکیب و فقر و نیاز و محدودیت زمانی و مکانی و امتداد مقداری است؛ علاوه بر این که در عالم ماده، علیت افاضی و هستی بخشی راه ندارد و حال آن که خداوند، هستی بخش و فیاض جهان است. در توضیح مقدمه دوم می گوییم:

همانگونه که قبلا به اثبات رسید، هر جا که علم مطرح می شود، حضور مطرح خواهد بود و نیز هر جا که حضور در کار باشد علم هم در کار است؛ با توجه به این که در مجردات، غیبت و حجاب مادی در کار نیست، قهرا موجود مجرد، نسبت به ذات خویش حضور دارد؛ بلکه عین حضور است. بنابراین، خداوند به ذات خویش علم دارد. این دلیل، علم خداوند به ذات خود را به اثبات می رساند.

ب) علم از کمالات وجودی است و واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است. بنابراین، واجب الوجود واجد کمال علمی است. دو مقدمه این برهان نیز، در جای خود به اثبات رسیده است. این که علم از کمالات وجودی است و جهل امر عدمی و نقص و کاستی است، در آن شکی نیست.

رابطه میان جهل و علم، عدم و ملکه است. با توجه به این که جهل، فقدان و نقص است، مقابل آن؛ یعنی علم، کمال خواهد بود. درباره مقدمه دوم (واجب الوجود واجد همه کمالات وجودی است) می توان گفت اگر خداوند واجد یک وصف کمالی و وجودی نباشد، قهرا ناقص و نیازمند و محدود خواهد بود که لازمه این امور، ممکن الوجود و ماهیت دار بودن ذات حق است و این، با واجب الوجود بودن او قابل جمع نیست.

این دلیل، نه تنها علم به ذات را ثابت می کند، علم به مخلوقات را نیز ثابت خواهد کرد و نه تنها اصل علم خدا را ثابت می کند؛ بلکه اطلاق و عدم محدودیت او را نیز به اثبات می رساند.

ج) علم از کمالاتی است که در برخی از مخلوقات مانند فرشتگان، انسان و حیوان، وجود دارد و از آنجا که اگر هر کمال وجودی در معلول باشد، باید همان کمال به نحو اکمل و اتم در علت ایجادی وجود داشته باشد، قهرا خداوند باید برخوردار از علم باشد.

مقدمه اول به خاطر بداهت، بی نیاز از اثبات است و درباره مقدمه دوم، می توان گفت که معلول با همه کمالاتش چیزی جز جلوه و پرتوی از علت نیست. استقلال و انفصال معلول از علت خویش با معلولیت او که عین ربط و وابستگی به علت است منافات دارد. بنابراین، هر کمالی که در معلول یافت شود، باید مرتبه اکمل آن در علت وجود داشته باشد.

این برهان، علم واجب هم به ذات خویش و هم به مخلوقات را ثابت می کند، اما نمی تواند علم نامتناهی او را ثابت کند.

د) سابقا در شمارش انواع علم حضوری، علم علت ایجادی به معالیل خود را یکی از اقسام علم حضوری دانستیم و بر این مدعا دلیل قاطعی اقامه کردیم. مسلما با این بیان، علم خداوند به همه موجودات عالم هستی که مخلوق و معلول اویند، ثابت می شود و با توجه به این که در همان بحث، این نکته نیز به اثبات رسید که هر عالمی به ذات خویش نیز علم حضوری دارد، علم حق به ذات خویش نیز به اثبات می رسد.

ه) تشکیلات و نظامهای دقیق و حیرت انگیزی که در مخلوقات مشاهده می شود، نشان می دهد که خلقت، از روی تصادف نیست و علم و اراده و تدبیری در کار است. بنابراین، مطالعه نظم و اتقان دستگاه صنع، می تواند ما را به وجود علم وسیع و گسترده در صانع مدبر رهنمون گردد.

و) خدا علت همه موجودات جهان هستی است. علم به علت مستلزم علم به معلول می باشد؛ پس، خداوند به تمام جهان هستی علم دارد. مقدمه اول در جای خود مبرهن است و در اینجا نیازی به اثبات آن نیست. در مورد مقدمه دوم، در اینجا به همین مقدار اشاره می شود که علم تام به علت در واقع علم به حیثیت علیت او هم خواهد بود؛ زیرا حیثیت علیت علت، از علت انفکاک پذیر نیست، همانگونه که حیثیت معلولیت از معلول منفک نیست.

بنابراین، با توجه به این که خداوند، علت حقیقی همه موجودات جهان هستی است و با عنایت به این که خداوند نسبت به ذات خود علم کامل دارد، پس، به همه مخلوقات خود نیز علم کامل خواهد داشت.

پاسخ به شبهات وارده و حل معمای علم ذاتی خدا

▪ شبهه اول: در تعریف علم گفته شد که «علم، حضور چیزی یا صورت چیزی برای چیز دیگر است.» این معنا، در مورد علم خدا به ذات خود صادق نیست؛ زیرا، در مورد خداوند، دو چیز مطرح نیست که یکی برای دیگر حاضر شود. بنابراین، نمی توان علم خدا به ذات خویش را پذیرفت.

ـ پاسخ: اولا، اگر به این دلیل علم حق به ذات خویش محال است باید علم هر موجودی (از جمله انسان) به ذات خویش محال باشد؛ زیرا همین مناقشه در آنجا نیز مطرح می شود و حال آن که بالبداههٔ و بالوجدان هر کسی نسبت به ذات خویش علم دارد. ثانیا، آنچه که در علم، مطرح است حضور، عدم غیبت و حجاب است؛ اگر در جایی که میان دو چیز ارتباط خاص مطرح می شود، حضور صدق کند، در آنجا که وحدت و اتحاد در کار است، به طریق اولی حضور صدق خواهد کرد؛ زیرا، معنی ندارد که یک موجود مجرد نسبت به ذات خویش بیگانه و در غیبت و خفا باشد.

▪ شبهه دوم: نسبت میان عالم و معلوم، نسبت تقابل است و در تعریف تقابل گفته اند که تغایر آنها به گونه ای است که در یک جا جمع نمی شوند. بر این اساس، ذات حق نمی تواند به ذات خود عالم باشد؛ زیرا لازمه اش جمع دو وصف متقابل عالمیت و معلومیت در ذات حق است.

ـ پاسخ: اولا، همان اشکال نقضی پیشین در اینجا نیز مطرح می شود؛ یعنی این اشکال در مورد علم انسان به ذات خویش نیز صادق است و حال آن که بداهت این علم به گونه ای است که قابل انکار نیست. ثانیا، تقابل میان عالمیت و معلومیت از نوع تقابل تضایف است و آنچه که در تضایف در بسیاری از موارد کفایت می کند، تغایر اعتباری است؛

مانند تقابل محب و محبوب و عاشق و معشوق و معالج و معالج؛ مثلا وقتی یک شخص بیمار، خودش را معالجه می کند (مثلا بیماری که طبیب است) از یک حیث معالج است و از حیث دیگر معالج و نیز در مورد عشق و محبتی که یک شخص نسبت به ذات خویش دارد از یک نگاه، عاشق و محب است و از نگاه دیگر، معشوق و محبوب. در اینجا نیز لازم نیست که عالم و معلوم تعدد وجودی داشته باشند. اختلاف عالمیت و معلولیت اعتباری و تابع لحاظ ذهن است.

البته معنای این حرف ما این نیست که در هر تضایفی این معنا صادق است؛ زیرا در برخی از متضایفان تغایر حقیقی و عینی ضرورت دارد؛ مانند تقابل میان علت و معلول، فوق و تحت و اب و ابن. اما باید دانست که تقابل تضایف، چنین چیزی را اقتضا نمی کند، بلکه، ویژگی متضایفان در این موارد به گونه ای است که تعدد و تغایر خارجی را طلب می کند.

▪ شبهه سوم: لازمه علم ازلی الهی نسبت به همه پدیده ها انکار قانون علیت و نسبت به انسان انکار اراده و اختیار است؛ زیرا اگر خداوند از قبل نسبت به اشیای عالم و افعال انسانها علم دارد با توجه به این که علم خداوند تخلف ناپذیر و حتمی الوقوع است،

جایی باقی نمی ماند که برای اشیای عالم به عنوان علل و عوامل تاثیرگذار و برای انسان به عنوان فاعل مختار نقشی قائل شویم. بنابراین، یا باید قانون علیت در جهان و اراده و اختیار را در مورد انسان انکار کنیم یا این که علم ازلی خدا را مورد تردید و یا انکار قرار دهیم. با توجه به این که قانون علیت در جهان و فاعل مختار بودن انسان قابل انکار نیست، بناچار، باید علم ازلی خدا مورد انکار قرار گیرد.

ـ پاسخ: حقیقت این است که مساله جبر و اختیار به قبول و یا نفی خدا و یا علم او مربوط نیست؛ با قبول خدا و علم او می توان برای اراده انسان نقش فعال و آزاد قائل شد؛ همچنان که با نفی خدا و یا انکار علم او نیز، می توان طبق قانون علیت عامه به نظریه آزادی و اختیار انسان اعتراض کرد. ریشه جبر و یا توهم آن، اعتقاد به نظام قطعی علت و معلول است که هم شخص الهی بدان معترف است و هم فرد مادی.

اگر میان نظام قطعی علت و معلول و میان آزادی و اختیار انسان منافاتی نباشد که نیست اعتقاد به خدا و یا ایمان به علم او نمی تواند بهانه ای برای انکار آزادی و اختیار انسان باشد. قرآن کریم در عین این که به وضوح و تاکید از ایمان به خدا و علم ازلی او سخن می گوید، به صراحت، از اختیار و آزادی اراده انسان دفاع می کند.

جلال خداوند

هر چه بر روي زمين است فاني است وباقي ماند ذات پروردگارت كه صاحب بزرگي و غناي مطلق است پس به كدام يك از نعمتهاي پروردگارتان تكذيب مي كنيد.

آيات 25 و 28 سوره شريفه الرحمن

  • يا رب از نيست به هست آمده صنع توييم گـر بـر آني و گرمي بنده مخلص خواني نـــااميد از در لطف تو كجا شايد رفت ؟ تو ببخشاي كه درگاه تو را ثــاني نيست
  • و آنچه هست از نظر علم تو پنهاني نيست روي نــوميدييم از درگـه سبحاني نيست تو ببخشاي كه درگاه تو را ثــاني نيست تو ببخشاي كه درگاه تو را ثــاني نيست

آن زيبا رخ بزم عرفان كيست؟ چگونه است؟ او كه رب مشرقين و مغربين است خداوند باريتعالي آنكه ايمان داريم شرق و غرب عالم را پر كرده و معتقديم كه نه ماده محدود است و نه مركب و نه متغيير.

(لا تدرك الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخير.)

تهیه شده از اینترنت

فهرست مطالب

مقدمه 1
چکیده 2
علم خداوند 3
عدل الهی 21
تبيين عدالت در انديشه استاد مطهري 24
مهر و رحمت خداوند 30
آثار رحمت خدا 35

قهر خداوند 37
حکمت خدا 43
آثار تربیتى اعتقاد به حکمت خداوند 43
مشیت الهى 44
جلال خداوند 51
مشتقات كلمه جلال در قرآن كريم بيان و تفاسير 60
منابع 62

مقاله فوق دارای صفحه مشخصات، پاورقی، فهرست مطالب و 62 صفحه متن (در قالب word و PDF) با رعایت کامل صفحه بندی می باشد. همچنین فونت های کار شده برای متن مقاله  B Yagut(13) و برای تیترهای داخل مقاله B Jadid می باشند.

قیمت این مقاله ۵۱۰۰ تومان می باشد، جهت دریافت کامل متن مقاله (قابل ویرایش) بالای صفحه روی پرداخت و دریافت کلیک کنید

همچنین ببینید گوگل کروم – مشاهده فهرست مقالات مذهبی گوگل کروم

نوشته شده در 10 مرداد ۱۴۰۱ توسط بهنام پروندی

لطفا پس از بهره مندی از مطالب فوق با نظر گرمت به من انرژی مثبت تزریق کن 🙂

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خصوصیات پروردگار”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *