«ویژگیهای شعر حافظ»
مقدمه
خواجه شمس الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ سده هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای او غزل هستند.
از زندگی حافظ اطلاع چندانی در دست نیست، و در اشعار او که میتواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت میشود. آنچه از فحوای تذکرهها بدست میآید بیشتر افسانههایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده است.
با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانوادهای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده است.( با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانوادههای مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده است.) در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته است.
غزلیات
غزلی از حافظ با خطاطی دیجیتال: اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست. حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم.
حافظ را چیرهدستترین غزل سرای زبان فارسی دانستهاند موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله است و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانهپردازی است.
رباعیات
چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هر چند از ارزش ادبی والایی، همسنگ عزلهای او برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آنها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بودهاند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بودهاست. دکتر پرویز ناتل خانلری در باره رباعیات حافظ مینویسد: «هیچ یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمیافزاید.»
دیوان حافظ
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تا کنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوههای گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبانهای جهان بهچاپ رسیده است. شاید تعداد نسخههای خطّی ساده یا تذهیب شدهٔ آن در کتابخانههای ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.
حافظ و پیشینیان
یکی از بابهای عمده در حافظشناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و همعصران بر هنر و سخن اوست. این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کردهاند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بینظیری، و منحصربهفرد بودن حافظ، و اینکه در چه مواردی او اینگونه است. دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندیهای آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد.
از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالبهای شعری استادان پیش از خود و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی و سلمایی دارد
همین ویژگی کممانند، و نیز عالَمگیری و رواج بیمانند شعر اوست، که از دیرباز شرحنویسان زیادی را برآن داشته تا بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند. بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیّات فارسی، یعنی شبه قارّهٔ هند و امپراتوری عثمانی، به صورت زیر برخاستهاند.
سبک و هنر شعری حافظ
حافظ بیش از آن که مبتکر باشد، بهکمالرسانندهٔ سُنتهای خوبی است که گذشتگان آفریدند. در توصیف کلی شعر حافظ میتوان دو نکته ذکر کرد: یکی فشردگی بسیار در بهکاربستن عناصر مختلفِ رسیده از سنت سدههای پیشین و دیگری، توانایی سبکشناسی و بهرهبردن از اصول بلاغت. او از طریق موضوعات و واژگان معیار، دربارهٔ لذتگرایی، تأسف برای مرگ، انسان و عشق عارفانه و مانند اینها سخن گفته؛ اما با هنرمندی و زبردستی در ادبیات و زبانشناسی، این قالبها را بسیار فراتر از پیشینیانش بهکار گرفتهاست.
مدح در غزل
بهباور شبلی نعمانی، حافظ نخستین شاعری است که وسعت دامنهٔ موضوعات غزل را، با حفظ زبان تغزلی آن، از عشق به اخلاق، فلسفه، عرفان، وعظ و حتی سیاست گسترانید. برای سنجش سهم حافظ در تکامل غزل، باید اثرپذیری او را از پیشینیان و همروزگارانش در نظر داشت.
حافظ در هردو زمینهٔ غزل و مدیحه انقلابی ایجاد کرد و جایگاهی برای غزل آفرید که پیشتر به قصیده اختصاص داشت. حافظ مانند دیگر شاعران، برای بلندپایگان شیراز مدیحه میسرود؛ اما به جای قصیده، از غزل استفاده میکرد. از آنجا که غزل بسیار کوتاهتر است، مدیحه به یک یا دو بیت در غزل محدود میشد و سایر بیتها دربردارندهٴ عناصر عشق و بزمپرستی بودند. بنابراین، استعارههای کامگرایانه به محیط واقعی پیوند زده میشد؛ چنان که در شعر حافظ، به تعبیر ریپکا، معشوق همان ممدوح بود.
استقلال ابیات
یکی از مهمترین شاخصههای سبک حافظ، استقلال ابیات و نبودِ «وحدت هنریِ» اشعار است. حتی تصور بر این است که نظم متنوعِ ابیات به یکنواختی اولیه تقلیل یافتهاست و هیچ وحدتِ حقیقی در این غزلها وجود ندارد. شاید حافظ پس از ناکامی در بهبود استوارِ هرگونه موضوعی، به پریشانی متمایل شده باشد. این موضوع، گفتمانی قدیمی است؛ چنان که بنابر داستانی که پس از زمان خواندمیر منتشر شد، فرضیهای هست که شاه شجاع نیز چنین انتقادی داشتهاست.
استدلالهایی توسط آرتور آربری ارائه شده مبنی بر این که وحدت واقعی شعر حافظ موضوعی یا نمایشی در معنای کلاسیک غربی نیست، بلکه در بافتِ ظریفِ تصویرسازی و کنایه زدن به یک یا چند مفهومِ مرکزی نهفته است. آربری عقیده داشت که پس از تکامل قابلیتهای هنری ساختار متعارف غزل — بهویژه در غزل سعدی — حافظ بر آن شد تا مفهوم تازهای از غزل بیابد و «روشی موضوعی» آفرید؛ اینگونه که در هر غزلی تعداد محدودی از مجموعه موضوعاتی را برمیگزیند که این موضوعات بسیار محدود و تا اندازهٔ زیادی قراردادیاند. این استدلالها را یان ریپکا، ویکنز، رِدِر، مایکل هیلمن و دیگران رد کردند.
برخی مانند سیروس شمیسا و بهاءالدین خرمشاهی بین ابیات رابطهای قائلند که گاه چنان ظریف است که بهسختی کشف میشود. خرمشاهی نوآوری اصلی حافظ را در تکبیتهای مستقل و خوشمضمون او دانستهاست؛ به اعتقاد وی، استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سورههای قرآن تأثیر گرفتهاست. فِرِدْریش فایْت نیز معتقد بود در هر غزل از حافظ اندیشهای هست که معانی عاشقانه، عارفانه و میپرستانه را به یک سو هدایت میکند؛ اگرچه در بسیاری از مواقع، چون نسخهبرداران ترتیب بیتها را بر هم زدهاند، دریافتن این اندیشه به آسانی میسر نیست.
تلفیق غزل عاشقانه و غزل عارفانه
حافظ افکارِ مولوی و خیام را با سخنِ سعدی پیوند زد و از عناصرِ دیگر مانند طنز و نگرشهای سیاسی و اجتماعی بر آن افزود. او غزل عاشقانه و عارفانه را با استفاده از صنعتِ ایهام، به یکدیگر پیوند زدهاست. غزلِ عاشقانه را سعدی، و غزلِ عارفانه را مولوی به اوج رسانده بودند، و بدینترتیب غزل را دیگر یارایِ پیش رفتن نبود، بدینمعنی که تلاشِ هر شاعری در هر کدام از طرفینِ غزل، بیثمر بود؛ و تنها راه، آمیختنِ این دو به یکدیگر بود. اما تلفیقِ این دو غزل در شعرِ حافظ به عالیترین وجه صورت پذیرفته و زبانِ بلیغ و هنرمندانه با مضامینی بلند گرد آمدهاست.
موسیقی در شعر حافظ
ارسطو را اعتقاد بر این بود که سرچشمهٔ آفرینش شعر، غریزهٔ تقلید، محاکات و استعداد ادراک وزن و آهنگ است. موسیقی شعر حافظ نیز تعبیری دیگر از وزن بهمفهوم عام آن و آراستن شعر به آهنگ بهوسیلهٔ ردیف و قافیه ازیکسو، و بهرهگیری از صنایع بدیع لفظی و معنوی ازدیگرسوست. ازاینرو، موسیقی شعر حافظ را در سه زمینه میتوان دستهبندی کرد: ۱. موسیقی بیرونی؛ ۲. موسیقی درونی؛ ۳. موسیقی کناری. بهباور شفیعی کدکنی، حافظ در سرودن اشعارش بسیار دقت میکرد و پس از سرایش نیز آنها را از نظر جذابیت و بداعت آوایی مورد بازبینی قرار میداد.
حافظِ قرآن بودنش و دانشِ دقیقِ عملیاش دربارهٔ قواعدِ تجوید و ترتیل و چهارده روایتش، او را نسبت به هماهنگیِ میانِ آهنگ و متن، آواشناسی — بهویژه در جای تلفظ حروف بیصدا —، قواعد شبیهسازی، حلقیسازی، دماغی کردن و مانند اینها حساستر کرده است. ازاینرو بهنظر میرسد که او کاملاً آگاهانه اغلب الگوهای آوایی — بهویژه همخوان و جناس مصوت — را استفاده میکند که عموماً در شعر کلاسیک فارسی با اهداف سبکی بیان نشدهاند.
موسیقی بیرونی
موسیقی بیرونی همان وزن عروضی شعر است. ذوق و احساس حافظ در قلمرو وزن، بسیار لطیف و نیرومند است و فرم غنایی پراحساس غزلهایش اختصاصاً به شعر او تعلق دارد. شکی نیست که یکی از اهداف اشعار حافظ، تطبیق بر دستگاههای آواز ایرانی بوده و بیگمان حافظ موسیقیشناس یا موسیقیدان بودهاست. افزونبراین، شواهدی در شعر حافظ موجود است که نشان از صدای خوش حافظ دارد و آشناییاش با گوشههای موسیقی ایرانی را تأیید میکند.
با آنکه وزن عروضی بیشتر اشعار حافظ ۳ یا ۴ وزن است، اما او با ابداعی بزرگ، در موقعیتهای گوناگون عاطفی و با بهرهگیری از آهنگ واژگان و روش تقطیع افاعیل عروضیِ مرتبط به واژگان و حروف، جبران محدودیت وزنی را نموده و تنوع آفریده است. بهباور شمیسا در قلمرو بهرهگیری زبان ادبی — که مقصود بهرهبردن از بدیع و بیان به حد کمال است — و برقراری روابط گوناگون موسیقایی و معنایی میان واژگان، حافظ بر همگان سبقت گرفتهاست.
دو مفهوم «آهنگ کلام» و «بافت» — که یکی اصطلاحی موسیقایی و دیگری اصطلاحی در نقد ادبی است — در شعر حافظ سبب احساس موسیقی در شعر و نیز تأثیری متفاوت در شعرهای گاه با وزن یکسان شوند.
موسیقی کناری
موسیقی کناری عناصری را دربرمیگیرد که در پایان بیت یا مصراع میآیند و قافیه و ردیف مهمترین آنها هستند. قافیه بهگونهای زمینه را برای القای موسیقی شعر در ذهن آماده میکند. هنگامی که الفاظ متفاوت از نظر معنا و گاهی شکل ظاهری اما همنوا در لحن و آهنگ تکرار شوند، لذتی از شنیدن یک نغمه در شنونده ایجاد میشود؛ مانند واژگان تیزهوش، میفروش، سختکوش، نوش، خروش، سروش، هوش، گوش، خموش و پوش در غزل «دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش…». چگونگی قافیه و صامتها و مصوتهایش سبب موسیقی شعر متناسب با حال و هوای عاطفیاش میشود؛
مانند واژگان قافیهٔ خاتمهیافته به «ـَق» بههمراه ردیف «نکنیم» که حالتی خشمآگین و اعتراضی را در شنونده برمیانگیزاند. قافیه دستگاه تولیدکنندهٔ صوت دانسته شدهاست؛ چنانکه دو غزل با وزن و موضوعی یکسان و قافیهای متفاوت، اثری متفاوت در خواننده ایجاد خواهد کرد و آهنگ خاص خود را خواهد داشت؛
مانند این سه غزل حافظ: «یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش/…»، «من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم/…» و «ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی/…». تکرار حرف روی تا نخستین متحرک در قافیهها با حفظ معنی دلخواه، سبب اوج موسیقایی و دلفریبی شعر خواهد شد. در این غزل حافظ چنین است: «مرا میبینی و هر دم زیادت میکنی دردم/…»
حافظ از نگاه اهل معرفت
پانزده قرن از هجرت رسولالله (ص) میگذرد و تاکنون جوامع بشری (اسلامی و غیراسلامی) اسلام را کاملا نشناخته، و پی نبردهاند که اسلام واقعی چیست؟ و دعوت انبیاء و اوصیاء (ع) به چه بودهاست؟
لذا عدهای گمان کردهاند که دعوت آن بزرگوار تنها به عمل به احکام و اخلاقیات ظاهری است، و بشر جز عمل به این احکام ظاهری، تکلیف دیگری ندارد، بعضی دیگر قدمی بالاتر نهاده و میگویند: علاوه براین، تشکیل حکومت نیز از وظایف آنهاست؛ و افرادی براین عقیدهاند که: ماورای این دستورات و فرامین نیز حقایق دیگری وجود دارد که مربوط به انبیاء و اولیاء (ع) است و غیر از آنان را قدرتی بر عمل و پیروی از آنها نیست و اشخاصی هم پذیرفتهاند که آنان (ع) مأمور به دعوت هر دو امر هستند و مردم نیز قدرت و توان عمل بر آن را دارند.
معرفت از دیدگاه حافظ
حافظ از نظر معرف شناسی نگرش شهودی دارد و از نظر هستی شناسی معتقد به تقدیر الهی است. او از نظر انسان شناسی انسان را موجودی تکامل جو، مسئول و مسلط بر نفس می داند و از نظر ارزش شناسی معتقد است انسان باید با طبیعت و آفریده های خداوند هماهنگ باشد و انسان بیگانه با مخلوقات خداوند نمی تواند راز خلقت را درک کند.
مقاله مبانی دینی مکتب تربیتی حافظ را نیز کاویده و معتقد است حافظ به جای تاکید بر آداب دینی بر تجربه دینی تاکید دارد و رابطه ی عاشقانه را بستر تجربه ی دینی می داند. جهان بینی حافظ برگرفته از قرآن، حدیث و محصول ممارست او با قرآن و ریاضت و عرض نیازمندی وی در درگاه ذات احدیت است.
کلام حافظ استعاره ای از کلام الهی و پیامبران و ائمه اطهار و بزرگان دین است.
بشوی اوراق اگر هم درس مایی / که علمِ عشق در دفتر نباشد
حافظ به عنوان یک عارف متأله جهان بینی متفاوتی با جهانی بینی فلاسفه و علمای عصر خویش دارد. جهان بینی او مبتنی در شهود عینی و علم الیقین است.
نه حافظ را حضورِ درس خلوت / نه دانشمد را علم الیقینی
حافظ به آداب ظاهری درس و بحث و مدرسه و کتاب توجهی ندارد. وی پرورش را مقدم به آموزش می داند و آثار او بیش از آنکه تعلیمی باشد تربیتی است. او در پی انسان سازی است و مدرسه و کتاب و بحث را قیل و قال می داند:
-طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم / در راه جام و ساقی مه رو نهاده ایم
-از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم
-مباحثی که در آن مجلس جنون می رفت ورای مدرسه و قال و قیل مسأله بود
– سرای مدرسه و بحث علم و طاق و روان چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
حافظ در جست و جوی چشم بیناست چشمی که بتواند جهان را یکپارچه ببند و صنع الهی را با تمام وجود خویش لمس کند او یک انسان شهودی است و برای شنیدن ندای عشق سراپا گوش است:
-در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید / ز آنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
-در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست/ می بینمت عیان و دعا می فرستمت
-به طاعت قرب ایزد می توان یافت / قدم در نه گرت هست استطاعات
-قلم را آن زبان نَبوَد که سر عشق گوید باز/ ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
-نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
حافظ گرچه خود از مفاخر علمای عصر خویش بود و حافظ قرآن و لسان الغیب و ملک القرء لقب داشت، ولی به زبان عشق و شهود سخت می گفت و از استعارات و اصطلاحات عرفانی کمک می گرفت.
حافظ خود درباره حافظ قرآن بودن خویش می گوید:
-ندیدیم خوشتر از شعر تو حافظ / به قرانی که اندر سینه داری
-عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ /قرآن زبربخوانی با چارده روایت
استاد حافظ جناب میر سیدشریف گرگانی که خود از حکمای بزرگ آن عصر بود و با صنعت شعر میانه ای نداشت به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان می داد و می گفت:
«شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و هم لطایف حکمی و نکات قرآن است»
امام خمینی(ره) درباره ادبیات عرفانی چنین می فرماید:
از امور مهمی که تنبه به آن لازم است و اِخوان مومنین و مخصوصاً اهل علم باید در نظر داشته باشند آن است که اگر کلامی از بعضی علماء نفس و اهل معرفت دیدند یا شنیدند به مجرد آنکه به گوش آنها آشنا نیست
یا مبنی بر اصطلاحی است که آنها را از آن حظی نیست بدون جهت شرعیه رمی به فساد و بطلان نکنند و از اهل آن توهین و تحقیر ننمایند و گمان نکنند که هر کس اسم از مراتب نفس و مقامات اولیاء و عرفا و تحیات حق و عشق و محبت و امثال اینها که در اصطلاحات اهل معرف رایج است بُرد صوفی است یا مروج دعاوی صوفیه است یا بافنده ی از پیش خود است و بر طبق آن برهانی عقلی و یا حجتی شرعی ندارد. به جان دوست قسم کلمات نوع آنها بیانات قرآن و حدیث است.
حافظ می گوید:
تهیه شده از اینترنت
فهرست مطالب
مقدمه 1
غزلیات 2
رباعیات 3
دیوان حافظ 4
حافظ و پیشینیان 4
سبک و هنر شعری حافظ 4
مدح در غزل 5
استقلال ابیات 5
تلفیق غزل عاشقانه و غزل عارفانه 7
موسیقی در شعر حافظ 7
موسیقی بیرونی 8
وزن در شعر حافظ 8
موسیقی درونی 9
واژگان موسیقایی 9
موسیقی کناری 11
حافظ از نگاه اهل معرفت 15
معرفت از دیدگاه حافظ 23
نتیجه گیری 32
منابع 33
مقاله فوق دارای صفحه مشخصات، فهرست مطالب و 33 صفحه متن (در قالب و
) با رعایت کامل صفحه بندی می باشد. همچنین فونت های کار شده برای متن مقاله B Nazanin(14) و برای تیترهای داخل مقاله B Titr می باشند.
قیمت این مقاله 2800 تومان می باشد، جهت دریافت کامل متن مقاله (قابل ویرایش) بالای صفحه روی پرداخت و دریافت کلیک کنید
نوشته شده در 22 آبان ۱۴۰۱ توسط بهنام پروندی
لطفا پس از بهره مندی از مطالب فوق با نظر گرمت به من انرژی مثبت تزریق کن 🙂
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.